چرا تو گوش مرده پنبه میزارن

یک متخصص گوش، حلق و بینی به بیماران توصیه کرده است که پنبه یا دستمال کاغذی را در بینی خود قرار ندهند زیرا از هر 10 نفر یک نفر دچار خونریزی بینی می شود زیرا ممکن است در برداشتن آن مشکل داشته باشد و باعث آسیب بیشتر به مخاط بینی شود.

دکتر ابراهیم رزمپا در گفت و گو با خبرنگار ایسنا از دانشگاه علوم پزشکی تهران، خونریزی های بینی را به دو نوع جزئی یا بسیار شدید تقسیم کرد و افزود: این نوع خونریزی به دلیل پارگی عروق مخاط بینی بدون محافظ اتفاق می افتد. و شایع ترین محل خونریزی است. در کودکان و بزرگسالان جوان، قسمت قدامی تیغه شانه است که می توان به راحتی خونریزی در این ناحیه را کنترل کرد.

وی در ادامه سخت ترین و پیچیده ترین محل خونریزی بینی را در قسمت خلفی- فوقانی دیواره خارجی و وسط بینی می داند و بیان می کند: این نوع خونریزی عمدتاً در افراد مسن اتفاق می افتد.

دکتر رزم پا همچنین شایع ترین علت خونریزی بینی را تروما یا تروما دانست و گفت: ضربه شدید باعث شکستگی استخوان های بینی می شود و ضربه خفیف مانند دستکاری بینی با انگشت به ناحیه کوچک آسیب می رساند و باعث ایجاد مخاط محافظ می شود. فرم. این منطقه ناپدید شود. .

این متخصص گوش و حلق و بینی در ادامه به عوامل مهم در بروز خونریزی بینی اشاره کرد و گفت: عوامل موضعی، سیستمیک و همچنین جراحی های داخلی بینی و شکستگی استخوان بینی، دیواره سینوس های صورت، اربیت و چشم. پایه جمجمه، که می تواند باعث خونریزی شود. انسداد بینی یکی از دلایل اصلی خونریزی در مردان است.

وی همچنین با اشاره به اینکه بسیاری از سرطان ها می توانند به صورت خون دماغ خود به خود تظاهر کنند، افزود: یکی از علل خونریزی های جدی بینی در پسران آنژیوفیبروم است که یک تومور خوش خیم عروقی است که منشاء آن از ناحیه نازوفارنکس است.

دکتر رزمپا در خصوص درمان خونریزی گفت: به طور کلی درمان خونریزی بینی بسته به علل آن می تواند متفاوت باشد، در واقع پزشک می تواند با در نظر گرفتن سابقه بیمار در مورد درمان تصمیم گیری کند.

این استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران در پایان با تاکید بر اینکه در صورت خونریزی نباید پنبه یا دستمال را وارد بینی کرد، گفت: اگر به مدت پنج دقیقه با انگشت جلوی بینی را از سمت خونریزی فشار داد. ، بسیاری از خونریزی های بینی کنترل می شود.

انتهای پیام

به گزارش خبرگزاری مهر، مرگ به عنوان دروازه انسان برای ورود به آخرت با مشکلات و تصمیمات همراه است، از یک سو مسئولیت بازماندگان و از سوی دیگر تکریم و تسلیت درگذشتگان است. در این گزارش کوتاه به بررسی برخی از آداب و احکام مربوط به مرگ در احادیث محقق محمدی (ص) می پردازیم.

دلیل غسل و پیچیدن میت

امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: دلیل غسل دادن مردگان، پاک کردن آنان از انواع بیماری ها و آلودگی ها قبل از مرگ است و ملاقات با فرشتگان و مردم آخرت بدون پاکیزگی و پاکی سزاوار نیست. (واصل الشیعه ج 2 ص 679)

پیامبر در حدیث دیگری می فرماید: پیچیدن میت به چند صورت انجام می شود:

1. عورت ظاهر نشود (و اگر زن باشد بدنش ظاهر نشود).

2. مردم نمی توانند آن را تماشا کنند. این ممکن است برای دیگران خوشایند نباشد.

3. اگر بدنش درد و رنج است، یا صورت و بدنش پیچ خورده و ظاهری زشت دارد، نباید موجب قساوت قلب دیگران شود.

4. پیچیدن او در نظر مردم احترام و عظمت داشته باشد و او را در نظر مردم محترم جلوه دهد.

5. او را می پیچند تا دوستانش با دیدن او محبت و علاقه او را نسبت به فرزندان و عزیزانش حفظ کنند.

علت دفن اموات

امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) می فرمایند: «به من امر شده است که مرده را دفن کنم تا مبادا به متولد شده آسیبی برساند و بر من بدی و فساد بیاورد…» (بحار الانوار، ج 75). ص 46)

در این حدیث حکمت های زیادی برای دفن مردگان ذکر شده است از جمله:

1. به مردگان احترام بگذارید; زیرا اگر دفن نشود بدن به سرعت بدبو می شود و ظاهر آن تغییر می کند و حیوانات صحرا آن را شکار می کنند و این بی احترامی شدید نسبت به میت و عزیزانش است و بدیهی است که خیر. یکی از آن خوشحال است. عزیز او گرفتار این سرنوشت است.

2. جسد آلوده به انواع باکتری ها و میکروب ها است که باعث ایجاد بیماری های خطرناک در جامعه می شود.

3. مردم از بوی بد آن اذیت می شوند.

4. دفن نکردن مرده باعث عصبانیت دوستان و خوشحالی دشمنان می شود.

ممکن است این سوال پیش بیاید: “چرا به جای دفن مرده، آنها را نمی سوزانیم؟” در پاسخ باید گفت که در دفن میت با دستورات خاص، حکمت های بسیاری وجود دارد که مهم ترین آن حفظ احترام میت است، چنان که امام صادق (علیه السلام) می فرماید: احترام میت مانند احترام است. برای زنده ها (الکافی ج 7 ص 228 )

اقدامی برای کاهش فشار قبر

از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: سلام بر شما بر نماز عصر! هیچ بنده ای نیست که آخر شب برخیزد و هشت رکعت نماز شب، دو رکعت نماز شفاعت و یک رکعت نماز وتر بجا آورد و هفتاد بار در قنوت استغفار کند. از نماز وتر، مگر اینکه از عذاب قبر و عذاب جهنم نجات یابد و عمرش طولانی شود و رزقش کافی باشد. (بحار الانوار ج 87 ص 161 )

بر اساس این گزارش، «نماز وتر» رکعتی است که بعد از هشت رکعت «نفله شب» و دو رکعت «نماز شفا» خوانده می شود و مجموعاً 11 رکعت نماز شب می شود. . . وقت خواندن نماز شب از نصف شب تا طلوع فجر و بهترین وقت آن نزدیک سحر است. نماز مستحبی را می توان نشسته خواند و در نماز عصر نیز سه رکعت (دو رکعت شفا و یک رکعت وتر) خواند. کیفیت خواندن دعای شفاء مانند نماز صبح است و نماز وتر را باید به این صورت بخواند: بعد از حمد و سوره قنوت را بگیرد و سپس رکوع کند و دو سجده بجا آورد و در آخر آن را بخواند. تشهد و سلام بگو. از ضروریات نماز وتر این است که قنوت را طولانی کند و برای چهل مؤمن دعا کند (اللَّهُمَّ أَغْفُرُوا الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمِینَ) سپس 7 مرتبه بگوید: «جَ مَکَن». پناه بردن از آتش» بعد از آن 300 مرتبه «الافو» در آخر قنوت بگوید و بخواند: «پروردگارا بیامرز و مهربان و به سوی من توبه کن که تو آمرزنده مهربانی».

سحر زند

بی بی سی، توراجا اندونزی

مرگ واقعیتی است که همه ما دیر یا زود با آن روبرو خواهیم شد، اما بسیاری از ما نمی دانیم چگونه با آن کنار بیاییم. مثل من که سه سال پیش پدرم را از دست دادم اما هنوز نتوانستم با این واقعیت کنار بیایم.

اما افرادی هستند که فکر می کنند این دانش را دارند. در جزیره سولاوسی اندونزی با بیش از یک میلیون نفر جمعیت، قرن هاست که مردگان بخشی از زندگی روزمره زندگان بوده اند.

در اینجا، مناسک یک دین بومی باستانی با مسیحیت و اسلام پیوند خورده است. من به این نقطه عجیب دنیا سفر کردم تا آداب و رسوم بی نظیر آنها را تجربه کنم.

در یک مهمانی معمولی، اعضای خانواده برای صرف قهوه دور هم جمع شدند. یکی از مهمانان جویای حال پدر میزبان شد و همه نگاه ها به اتاق کوچکی در خارج از سالن پذیرایی معطوف شد. در اتاق پیرمردی روی تخت دراز کشیده بود. دخترش ممک لیزا که از جایش بلند شد گفت: «او هنوز مریض است. لیسا وارد اتاق کوچک می شود و به آرامی پدرش را تکان می دهد: «پدر جان، مهمانان می خواهند به شما سر بزنند. امیدوارم ناراحت یا نگران نشوید، و سپس مرا به اتاق دعوت کرد.

پیرمرد بی حرکت بود. حتی پلک هم نمی زد. به سختی می توانستم چشمانش را از پشت عینک مطالعه اش که غبار آلود بود ببینم. پوست او خاکستری و پر از سوراخ های کوچک است. بقیه بدن او زیر چندین لایه لباس پنهان شده است.

نوه های جوان او که در همان خانه زندگی می کنند، به داخل اتاق دویدند. دخترک دماغ پدربزرگ را گرفت و گفت: پدربزرگ چند وقته خوابیده ای؟ بیدار شو بریم غذا بخوریم اما مادرشان با او دعوا کرد و گفت: مزاحم پدربزرگ نشو، او خواب است. در غیر این صورت او را عصبانی خواهید کرد. »

همه اینها برای من بسیار عجیب به نظر می رسید، زیرا این پیرمرد – سیریندا، در واقع دوازده سال است که مرده است، اما همه اینجا، از جمله خانواده او، معتقدند که او هنوز زنده است. دخترش با خونسردی برایم توضیح داد که معتقدند متوفی صدای آنها را می شنود و روحشان هنوز آنجاست. حفظ ارتباط انسانی با مردگان – چه از نظر روحی و چه از نظر جسمی – برای توراجا بسیار مهم است، و من می‌توانستم آن را به وضوح ببینم.

برای صدها سال، Toraja اجساد خود را در خانه های خود برای ماه ها یا حتی سال ها نگه داشته اند. در این مدت طوری با او رفتار می کنند که انگار مریض است. مثلاً روزی دو بار برایش غذا، سیگار و قهوه می آورند، تمیزش می کنند و لباسش را عوض می کنند. علاوه بر این هرگز او را در خانه تنها نمی گذارند و وقتی شب می شود چراغ را برایش روشن می کنند. خانواده ها می ترسند که اگر به خوبی از مرده ها مراقبت نکنند، روحشان آنها را آزار می دهد.

در گذشته تواجی ها برای محافظت از اجساد گیاهان خاصی را به پوست خود می مالیدند، اما در سال های اخیر مایع شیمیایی به نام فرمالین را به بدن تزریق می کنند. بوی تند این ماده شیمیایی اتاق را پر کرده بود.

لیسا، همان گوزن که عاشقانه گونه های سرد پدرش را نوازش کرد، از پیوند معنوی قوی که هنوز بین آنها وجود دارد به من گفت. به نظر می رسد سایر اعضای خانواده نیز همین احساس را دارند، حتی اگر مسیحی باشند. مدام به او سر می زنند یا با او تماس می گیرند تا حال دخترش را جویا شوند.

زندگی با اجساد در خانه برای توراجاها یک عمل طبیعی است که از کودکی به آن عادت داشته اند. هیچ نشانی از ترس نسبت به مرده ندیدم.

وقتی پدرم فوت کرد بعد از دو روز او را دفن کردیم و همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. بعد از این همه مدت این واقعیت را نپذیرفتم و هنوز در شوک هستم. اما لیسا معتقد است که زندگی با جسد پدرش زیر یک سقف به او کمک کرده تا با مرگ او راحت‌تر کنار بیاید. وی با بیان اینکه اگر زودتر او را دفن می کردند، غم از دست دادن او خیلی ناگهانی به سراغشان می آمد، توضیح داد: در این صورت ما فرصت نداشتیم کم کم با این واقعیت روبرو شویم و به شرایط جدید عادت کنیم. اما حالا که او اینجاست، می‌توانیم رابطه‌مان را قوی نگه داریم.»

توراجاها در طول زندگی خود سخت کار می کنند. اما به جای اینکه برای بهبود زندگی خود هزینه کنند، پول خود را پس انداز می کنند تا بمیرند. وقتی خانواده‌ها بالاخره آماده خداحافظی می‌شوند، مرده‌ها برای اولین بار پس از مرگشان، در یک مراسم تشییع جنازه که بیشتر شبیه یک جشن بزرگ است، خانه را ترک می‌کنند. مراسم تشییع جنازه طوارجایی ها چندین روز به طول می انجامد و هر چه متوفی ثروتمندتر باشد، مراسم باشکوهتر است.

بر اساس آموزه های آیین باستانی این منطقه که «الک تو دو لو» نامیده می شود، در اینجاست که ارواح مردگان سرانجام زمین را ترک می کنند و به سوی ملکوت می روند. قربانی کردن حیوانات یکی از عناصر اصلی این آداب و رسوم به حساب می آید، به ویژه قربانی گاوی که روح آن، طبق توراجا، حافظ روح متوفی است که او را در طول مسیر دشوار و دشواری که در انتظار است، همراهی می کند. او پس از مرگ او را همراهی می کند، تا اینکه به مرحله تناسخ در بدنی جدید می رسد. همه در نهایت به این مرحله می رسند، اما برخی زودتر و برخی دیرتر – این به سابقه زندگی گذشته و البته ثروت او بستگی دارد. پس هر چه انسان ثروتمندتر باشد روحش زودتر و راحت تر این مسیر را طی می کند!

برای قرن ها، توراجا مردگان خود را پس از مراسم سوزاندن مردگان در غارهای مجاور دفن می کردند. مکان عجیب دیگری که به ظاهر این دنیا را به آن یکی وصل می کند. این غارها کیلومترها عمق دارند و پر از تابوت، اجساد و حتی تکه های استخوان انسان هستند. وقتی دوستان و آشنایان به دیدن مردگان خود می روند، هدایای مختلفی برای آنها می آورند. از جمله آب و سیگار

در سنتی که به روزهای قبل از عکاسی برمی گردد، تصاویر مردان و زنان ثروتمند بر روی چوب حک می شود. این مجسمه ها که به تاوتو معروف هستند، لباس، جواهرات و حتی موهای مردگان را می پوشند و از جایی که بر روی دیواره کوه ساخته شده، مراقب دنیای زندگان هستند. قیمت آنها به طور متوسط ​​هشتصد دلار است و در سالهای اخیر سارقان داخلی و خارجی تعدادی از آنها را سرقت کرده اند.

اما برای Toraja، حتی این پایان نیست و ارتباط فیزیکی بین مرده و زنده ادامه دارد.

«مانه نه» که به آن «نظافت اجساد» نیز می گویند، نام سنتی دیرینه ای است که هر چند سال یک بار اعضای خانواده دور هم جمع می شوند و مردگان خود را از قبر بیرون می آورند. سپس، در یک جشن واحد، تمام خانواده، زنده و مرده گرد هم می آیند. در این مراسم زندگان برای مردگانی که از قبر برخاسته اند هدایایی مانند غذا، آب و سیگار می آورند. آنها همچنین مردگان خود را تمیز می کنند و با آنها عکس می گیرند.

برای شرکت در این مراسم به یکی دیگر از روستاهای طوارجایی سفر کردم. صبح روز یکشنبه بود و مانند بسیاری از مسیحیان در سراسر جهان، مردم این روستا در یک کلیسای کوچک برای دعا جمع شده بودند. بعد از نماز همه به سمت ساختمان کوچکی که با کاشی های نارنجی تزئین شده بود، حرکت کردند. مقبره زنی به نام ماریا سولو است. او سه سال پیش در نود و سه سالگی درگذشت و یک سال بعد در این قبرستان به خاک سپرده شد. در آن روز، او قرار بود برای اولین “Ma No No” نبش قبر شود.

صدای گریه و فریاد زنان با آوازهای محلی مردان خانواده آمیخته شد. چند نفر تابوت استوانه ای قرمز ماریا سولو را که با نقش های هندسی رنگارنگ تزئین شده بود از اتاق بیرون آوردند و جلوی مقبره گذاشتند.

فضای این مراسم بسیار سنگین تر از آن چیزی بود که انتظار داشتم. زمان باز کردن تابوت فرا رسیده بود، اما به هوای تازه و فاصله نیاز داشتم. اما هر جا رفتم نتوانستم از مرگ فرار کنم. چندین خوک قربانی کردند و آخرین قربانی یک گاو بود. بعد از آن بالاخره در تابوت را باز کردند. بار دیگر بوی تند فرمالین و رطوبت هوا را پر می کند.

بدن ظریف یک زن مسن بی حرکت در داخل تابوت افتاده بود. دهان و چشمانش نیمه باز بود و پوست خاکستری اش او را بیشتر شبیه یک مجسمه سنگی می کرد. ماریا سولو تقریباً زیر لباس و وسایلش گم شده بود و اعضای خانواده یکی یکی آنها را گرفتند و به نشانه احترام ماریا را نوازش کردند. برای ادای احترام به او همین کار را کردم. پوستش سرد و سخت مثل سنگ بود. موهای سفیدش، مرتب، شانه شده و پشت سرش جمع شده بود، هنوز نرم بود.

خیلی برایم جالب بود که بدانم فرزندان ماریا پس از دیدن مادرشان در این شرایط چه احساسی داشتند. پسر بزرگش که خیلی آرام به نظر می رسید. او به من گفت که دیدن اینگونه مادرش نه تنها او را ناراحت می کند، بلکه خاطراتی را زنده می کند «مثل صبر او و اینکه چقدر من را دوست دارد».

پس از باز شدن تابوت دیگر اثری از ماتم نبود. فضا دیگر آنقدر سنگین نبود و حتی من هم مثل بقیه خیلی آرام شده بودم. یکی دیگر از مهمانان بسیار نزدیک به ماریا سولو استرسوبون، عروس او است. او به من گفت که این مراسم به او کمک می کند تا با غم درونی خود روبرو شود و به او اجازه می دهد خود را خالی کند و سبک تر شود.

بسیاری از این سنت ها کم کم در حال از بین رفتن هستند. پس از اینکه مبلغان هلندی کمتر از یک قرن پیش وارد منطقه شدند، اکثر توراجان ها از دین باستانی به نام «الک تو لو» به مسیحیت گرویدند. مثلاً در «مانه نو» ماریا به جای اینکه مثل قبل لباس‌های او را با لباس‌های نو عوض کنند، او را در یک کفن سفید پیچیده‌اند.

در توراجا، زندگان سعی می کنند به هر وسیله ممکن با مردگان ارتباط برقرار کنند. درست است که روش آنها برای خیلی ها از جمله من عجیب است، اما اینکه حتی مرگ هم نمی تواند ارتباط قلبی آنها را با عزیزانشان از بین ببرد برای من بسیار زیباست.

مرگ واقعیت تلخی است که روزی به سراغ همه ما خواهد آمد. اما چیزی که از مردم تورج آموختم این است که حتی مرگ هم نمی تواند خاطرات و عشقی که ما نسبت به یکدیگر داریم را از بین ببرد. درست مثل احساسی که نسبت به پدرم دارم.

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا