چرا من بی عرضه ام

چه رویاهایی در سر داشتیم و نتوانستیم به آنها جامه عمل بپوشانیم. جنگیدیم اما پیروز نشدیم. هر چقدر دویدیم از خط شروع دور نشدیم. گاهی یقه هایمان را می گیریم و سر هم داد می زنیم. بعد از دعوای خشونت آمیزی که با اعضای خانواده مان داشتیم که ما را “بیهوده” خطاب می کردند، به خودمان در آینه حمام نگاه می کنیم و به خود می گوییم “شما پیچیده نیستید”، “بی مهارت نیستید”.

متأسفانه در سال های اخیر «روانشناسی» در جامعه ما بسیار مورد استفاده قرار گرفته است. منظورم از روانشناسی این است که در بررسی مسائل اجتماعی، تنها فرد را مقصر ناکامی هایش می شناسیم و از نقش زمینه های اجتماعی و اقتصادی در شکل دادن به ناکامی ها و ناکامی های افراد غفلت می کنیم. در این زمینه، توصیه می کنیم افرادی که دائماً شکست می خورند، «دوره های اراده» را بگذرانند یا اگر نسبت به جامعه بدبین هستند، «دوره های مثبت اندیشی» را برای بهبود خود بگذرانند. همه چیز آماده برداشت است و مشکل در ضعف اراده و توانایی مردم است.

مثل این است که یک چراغ جادوی غول پیکر در درون هر فرد منتظر است و شما فقط باید به شخص کمک کنید تا آن غول را احضار کند. مسائلی مانند توزیع منابع، بازی های رومیزی و نابرابری فرصت ها مهم نیستند. از این منظر کارخانه دارانی که به دلیل ورود محصولات چینی ورشکست شدند و تنها دلخوشی شان به درد آمدن دل مسافرانی است که با غرور سوار شده بودند، به عنوان افرادی نالایق تعریف می شوند زیرا نمی خواستند فرش خود را بردارند. . کمی آب! دانش آموزی که سه سال بعد از فارغ التحصیلی هنوز بیکار است و والدینش مدام او را «بی فایده» خطاب می کنند، تقصیر اوست و لیاقت پیشرفت را ندارد.

در پاسخ به این سوال که چرا من شکست می خورم؟ دیدگاه شنای روانی شما را به پاسخ “خب، تقصیر شماست” هدایت می کند. معمولاً در دنیا، سیاستمداران علاقه زیادی به این نوع واکنش ها دارند. زیرا در نهایت گردنبند خود را می گیرید نه گردن بند آنها را.

وقتی شبکه‌های مختلف رادیو و تلویزیون را تماشا می‌کنیم، می‌بینیم که روانشناسان در بسیاری از این برنامه‌ها حضور گرمی دارند و با نشستن روی مبل‌های شیک و تکان دادن دست‌هایشان در حین صحبت کردن، سعی می‌کنند به بینندگانی که از نابرابری‌ها آسیب دیده‌اند دلداری بدهند. شرایط اجتماعی و اقتصادی حضور ضعیف جامعه شناسان در برنامه های رادیویی همواره فرصتی برای گسترش این نوع مواجهه با مسائل اجتماعی بوده است. واقعیت این است که ورود جامعه شناسان به بررسی ناکامی ها و شکست های فردی; این می تواند مخاطره آمیز باشد. زیرا جامعه شناس باید به سمت ساختارهای اجتماعی نابرابر حرکت کند. حتی جامعه‌شناسی مثل دکتر فرامرز رفیع‌پور که معمولاً هنگام صحبت کردن محتاط است، هنگام بررسی «فساد اقتصادی» در برنامه «بدون توقف» در شبکه پنج، کاغذی را به بینندگان ارائه می‌کند که روی آن فلش‌های مختلف با دایره‌های رنگی متعدد به هم وصل شده است و توضیح می‌دهد که اینها پیکان ها نشان دهنده ازدواج های خانوادگی بین مسئولان کشور است و یکی از زمینه های بالقوه برای گسترش مفاسد اقتصادی – به گفته وی – همین عامل است.

گروه های مختلف تلگرام مملو از توصیه های روانشناختی به مردم هستند. نادیده گرفتن این نکته که «مثبت زیستن» تنها با تغییر دیدگاه ما شکل نمی گیرد و شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه نیز بر زندگی ما تأثیر می گذارد.

***
ساعت هفت صبح است و مجری رادیو می گوید: سلام جوان ایرانی، آره آره با تو، چرا پشت سرت را نگاه می کنی نه با تو، بیکاری؟ آیا در کنکور مردود شدید؟ مهم نیست چه چیزی فرار می کنید، به جایی نمی رسید؟ نه، نه، حق نداری عصبانی بشی، بگو یه یا علی نفسی عمیق بکش و در این صبح زیبا به زندگی سلام کن، بله. امروز، امروز، یک پروژه جدید بسازید، بگو می توانم، بگو، بلند بگو تا من که در استودیو هستم، آن را بشنوم، تا دنیا بشنود و راه ها به روی شما باز باشد. حالا میخوایم با یک روانشناس در مورد اراده صحبت کنیم، جایی نرو…/

رادیو را خاموش می کنم و پیام های تلگرامم را باز می کنم:
“سلام استاد. من 15 ماه پیش فارغ التحصیل شدم و هنوز بیکار هستم. چندین تست کار دادم و هر بار 5 گرفتم اما همه آنها یکی دو نفر می خواستند. می خواستم از شما بپرسم که آیا می توانم در جایی کار پیدا کنم. آیا می دانید چگونه خود را معرفی کنم؟ حتی اگر ربطی به آن نداشته باشد، اشکالی ندارد. من مشتاقانه منتظر دیدار شما هستم. متشکرم.”

مادرم درست می گوید، من چیزی برای ارائه ندارم

دیروز می خواستم پیتزا درست کنم خمیرش به توستر چسبید و شکست، مامانم خیلی در موردش گفت.

به هر حال بابام اومده مامانم از این کم بودن وسایل نتونست ناهار درست کنه بیا املت بپز…..بابام بدتر از اینا هنوز دختر عمومیه و سرم میزنن چون او در 13 سالگی ازدواج کرد و اکنون دارد زندگی می کند

الان نیست راست میگه من اصلا نمیتونم یه غذای خوب درست کنم اعصابم خورده😞😞😞😞😔😔😔

فقط غذا نیست، کاری ندارم، همیشه چیزی را خراب می کنم

مامانم گفت نباید ناهار و شام درست کنه…

من 21 ساله هستم و وقتی خودم را با همسالانم مقایسه می کنم، احساس خوبی نسبت به خودم ندارم

الان هم به عنوان طلبکار با من صحبت نمی کنند و باز هم شکایت می کنند

صبح بخیر

من یک پسر 16-17 ساله هستم، واقعاً نمی دانم از کجا شروع کنم؟ وقتی بچه بودم پدرم خیلی مرا کتک می زد و همیشه با من دعوا می کرد، احساس می کنم ترسو هستم.

من از همه چی میترسم…همشون مجبورم میکنن و نمیتونم چیزی بهشون بگم…وقتی میرم مدرسه دو سه تا از همکلاسی هایم که سر کلاس قلدر هستند جیبم را خالی می کنند و همه پولم را می گیرند. و من گرسنه سرگرمی هستم … جدید پولم را در کتابم نگه می دارم تا بیایند در جیبم چیزی پیدا نمی کنند در کیفم جستجو می کنند … امتحان ترم اول بود بعد از امتحان دخترها و پسرهای مدرسه در یک پارک بزرگ جمع شده بودند… دو تا از این قلدرها برای خودنمایی آمدند و من را جلوی همه دخترانی که مسخره ام می کردند، گرفتند.

یک بار یکی از بچه ها رام گوشی من را که عکس های شخصی زیادی روی آن بود مخفیانه دزدید و یکی آمد و گفت فلانی است و من گفتم واقعا؟ حدس زدم کار خودش است…بعد هم انگار همین آقا به دزد اطلاع داد من گفتم می دانم کار اوست… فردای آن روز دیدمش همه جا مرا زد. گفتم بله کار من بود. بردمت… حالا میخوای چیکار کنی؟ نه زدمش، نه چیزی نگفتم… ازش می ترسیدم.

از ترس دوستم بیرون می روم، موبایلم را نمی گیرم و پولم را نمی گیرم، درس هایم تا ورود به دبیرستان خوب بود، اما بعد از آن نمره بد گرفتم و به هیچ چیز فکر نمی کنم.

نگران خودم هستم… احساس می کنم هیچ حرفه ای بلد نیستم و در هیچ کاری استعداد ندارم. من هیچ دوستی ندارم که بتوانم با آنها در قلبم شریک شوم … حتی نمی توانم با خانواده ام صحبت کنم … زیرا می دانم که آنها هستند که بیشتر از همه مرا تحقیر می کنند … وقتی بچه بودم یکی مرا زد و من به پدرم گفت که خاک روی سر تو توهم خوبی است.

یا پارسال یکی اومد گفت من پول اجاره ندارم دو تومن دارم برم خونه دو تومن دادم رفت بعد یکی اومد گفت چرا دادی؟ همین کار را می کند، هر روز حقوق می گیرد.

به خانه آمدم و به مادرم گفتم او کاملاً مرا تحقیر کرده است که چگونه یک نفر به من خیانت کرده است و از آن روز به بعد هیچ مشکلی را به خانواده ام نمی گویم. چون تا الان مسخره ام می کردند. من خانواده تقریباً زیر متوسطی دارم و وضعیت مالی ما خوب نیست.

وقتی زندگی دوستم را می بینم غمگین می شوم… من هم دوست دارم خوش بگذرانم، دوست دارم با دوستان واقعی ام معاشرت کنم، دوست دارم پولی برای خرج کردن داشته باشم، دوست دارم پلی استیشن داشته باشم، دوست دارم کامپیوتر داشته باشم. ، من گوشی خوب و خیلی چیزها را دوست دارم که اگر بخواهم بنویسم خیلی طول می کشد.

دوستانم همیشه مسخره ام می کنند، می گویند چرا گوشیت را عوض نمی کنی، چند سال است همین گوشی مسخره را داری، یا می گویند لباس دیگری برای پوشیدن ندارید، چند وقت یکبار این گوشی را می پوشید؟ یا… همیشه مثل آدم های سطح پایین به من نگاه می کنند. دوست دارم بفهمند که فرق آنها با من خانواده ثروتمندی است که من ندارم… تقصیر من نیست.

وقتی به مادرم می گویم زندگی مرا خراب کردی می گوید همه مردم مثل ما زندگی می کنند و آنهایی که پول دارند ناهار و شام نان خالی می خورند، لباس نخرند، خسیس رفتار کنند چون پول دارند.
خوبه ولی من زندگی بقیه رو میدونم چه امکاناتی دارن و چقدر خرج میکنن.
به دلیل دعوای مادرم با خواهر و برادرش و خانواده پدرم، حدود دو سال است که از آنها جدا شدیم و تنها هستیم. گاهی فکر می کنم به هیچکس بدی نکرده ام و هیچکس را مجبور نکرده ام، چرا زندگی من اینگونه است و کسی که مرا کتک می زند و پولم را می دزدد زندگی خوب و خوشی دارد. کجا اشتباه کردم؟

با خانواده ام که صحبت می کنم فقط می گویند می بینید وضعیت ما اینطور است، حالا چه کنم، خوش بگذرد؟!

خب تو منو به دنیا آوردی… به خدا ازشون بدم میاد…خانواده من با قاتل فرقی نمیکنن…با به دنیا آوردن من هر روز عذابم میدن تا اینکه در بدبختی بمیرم…

هیچ برنامه و هدفی برای آینده ام ندارم و احساس ناتوانی می کنم، نمی توانم کاری انجام دهم، منزوی هستم، نمی توانم به کسی اعتماد کنم.

از همچین خانواده ای میاد… خانواده ای که باهاشون حرف نمیزنیم… دوستانی که تحقیرم میکنن، دلم میخواست درد و دلم رو یه جایی بنویسم تا آروم بشم.

ببخشید اگه طولانی شد.

مربوط:

تجربیات کاربردی شما در شرایط مختلف

اکنون با تجربه به 20 سالگی برگردید

پشیمانم که چرا در 20-25 سالگی ازدواج نکردم

در آستانه 27 سالگی متوجه شدم که در انتخاب مسیرهای خاصی اشتباه کرده ام

برای اینکه بعد از ۴۰ سالگی حسرت جوانی خود را نخوریم چه کنیم؟

از زمانی که 18 ساله شدید، چه تغییراتی در استانداردهای شما ایجاد شده است؟


کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران


↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :


خودسازی در پسران (۲۳۱ مطلب مشابه)
جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۷ مطلب مشابه)

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا