چرا قزوینی ها دم دارند

قزوین

قزوین یکی از شهرهای بزرگ ایران و مرکز استان و شهرستان قزوین است. قزوین در زمان صفویه پایتخت ایران بوده و به همین دلیل دارای اماکن تاریخی و موزه های فراوانی است. جمعیت این شهر در سال 1394 برابر با 402748 نفر بوده که بیست و دومین شهر پرجمعیت ایران را به خود اختصاص داده است.

چه باید بدانید [ویرایش]

قزوین به دلیل قرار گرفتن در گلوگاه های ارتباطی استان های شمالی و غربی کشور، همجواری با تهران و وجود چندین شهر صنعتی از تعداد زیادی گردشگر برخوردار است.

قزوین با 2500 هکتار باغ در اطراف شهر و 1400 هکتار باغ باراجین از سوی معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست کشور در سال 1392 به عنوان شهر خود ایران انتخاب شد.

در شهر قزوین آثار باستانی مختلفی از جمله حمام قاجار، عمارت کلاه فرنگی و امامزاده شهزاد حسین وجود دارد. قزوین پایتخت خوشنویسی ایران است و یکی از خوشنویسان مشهوری که در این شهر می زیسته میرعماد قزوینی است.

تاریخ

حمدالله مستوفی در کتاب خود به تفصیل به کتاب البنیان قدری استناد کرده و نوشته است که شهر ۸۵۸۵۸۵۱ قزوین ۸۵۸۵۸۵۲ را شاپور بن اردشیر بابکان ساخته و آن را شادشاپور، یعنی شهری که در وسط قزوین ساخته‌اند، نامیده‌اند. همانطور که از جنوب رودخانه چند و از طرف دیگر رودخانه ابهر به سمت شمال جریان دارد و از آنجا سیلاب است.

اما کاوش‌ها و یافته‌های باستان‌شناسی در دشت قزوین نشان‌دهنده مرحله استقرار و کشاورزی در هزاره هفتم پیش از میلاد بوده و ساکنان آن از صنایع و نظام اجتماعی اولیه برخوردار بوده‌اند. خانه های مسکونی، معابد، کارگاه های صنعتی، زیور آلات، مجسمه ها، انبارهای غلات و غیره. از تمدن طولانی ساکنان این منطقه در هزاران سال پیش می گوید.

منطقه خزر که از قدیم الایام سرزمینی آباد و پرجمعیت بود، در دوره ساسانیان رونق دیگری را تجربه کرد و با شهر شاپوری (که شادشاپور نیز نامیده می شد) چهره ای دیگر یافت و به دلیل موقعیت ویژه ای که داشت، میزبان آن نیز بود. سربازان و جنگجویان شجاع و دارای قلعه و برج و باروی مستحکم بود.

روند شهرنشینی و گسترش مناطق مسکونی قزوین پس از ورود اسلام به این سرزمین در سال 24 هجری قمری سرعت گرفت و در مدت کوتاهی آن را «باب الجنا» یا «دروازه بهشت» نامیدند. . قزوین از قرن سوم هجری مرکز علمی مهمی به شمار می رفت و علاوه بر نویسندگان و علمای بزرگی چون ابن مجد، نجم الدین کاتبی، امام ابوالقاسم رافعی قزوین، امام احمد غزالی، زکریایی قزوینی، حمدالله مستوفی و ​​علامه نیز وجود داشت. رافعی قزوینی، از عبیدزکانی، علامه دهخدا، علامه محمد قزوینی و… یاد کرد.

جغرافیا

این شهر در ارتفاع 1278 متری از سطح دریا واقع شده است.جمعیت این شهر در سال 1390 هجری شمسی 381598 نفر بوده است.

فرهنگی

زنان قزوینی در گذشته شلوار شلیته و مشکی می پوشیدند. صد سال پیش چون هنوز کرست وجود نداشت، کرج ترمه قزوینی می پوشیدند.

جشن ها

نوروز: اهالی استان قزوین مانند سایر مناطق ایران از ابتدای اسفندماه خود را برای مراسم سال نو آماده می کنند. همراه با حرکت دهنده و نظافتچی دل به سمت حرکت می برند و در روز عید با چیدن سفره های رنگارنگ از مهمانان پذیرایی می کنند.

سیزده بدر: جشنواره سیزده بدر نیز مانند سایر مناطق ایران در قزوین برگزار می شود.

پنجاه بدر: مردم قزوین آداب و رسوم مختلفی از جمله جشن باران دارند. در پنجاهمین روز سال، طبق یک سنت پیش از اسلام، مردم قزوین به آب انبارهای جنوب قزوین می‌روند و برای باران دعا می‌کنند. اکثر اصیل قزوینی ها در این مراسم یک غذای محلی و ساده به نام دیماج تهیه می کنند که ترکیبی از نان محلی خشک، سبزی، آجیل، پیاز داغ و خیار است. همچنین قزوینی ها خوردن هندوانه، بادام هندی و میوه ها را در این روز ضروری می دانند و بسیاری از مسافرانی که به بافت بدر سفر می کنند آش نشانده را در وعده عصرانه خود می گذارند.

شب یلدا

چمچه خاتون: چمچه خاتون از دیگر رسوم درخواست باران است. در این مراسم آب را در لیوان می ریزند و به پشت بام می برند و با قاشق آب را به آرامی از لیوان به سمت آسمان پرتاب می کنند.

کلوخ انتازان و عید فطر : کلوخ انتظار قبل از ماه رمضان و عید فطر در پایان ماه مبارک رمضان است.

ترمینال آزادگان قزوین

به وسیله هواپیما

در حال حاضر فرودگاهی در شهر وجود دارد که هواپیماهای کوچک در آن پرواز می کنند. طرح های توسعه این فرودگاه در دست مطالعه است. این فرودگاه توسط شهرداری قزوین خریداری شده است.

با قطار

قطار مسیر تهران – تبریز از قزوین می گذرد و می توانید در ایستگاه مربوطه پیاده شوید. شهر قزوین دارای سه ایستگاه راه آهن است.

با ماشین

استان قزوین با بیش از 216 کیلومتر بزرگراه در محورهای تهران – قزوین، قزوین – زنجان و قزوین – رشت یکی از شاهراه‌های ارتباطی کشور محسوب می‌شود. استان قزوین 8 استان کشور را مستقیماً به هم متصل می کند و 11 استان نیز از این استان به هم متصل هستند. این استان با داشتن تنها 1 درصد مساحت کشور، 15 درصد بزرگراه های کشور را در خود جای داده است.

با اتوبوس

پایانه آزادگان به مساحت ۲۷۹۶۶ متر مربع در شرق قزوین و پایانه غرب به مساحت ۸۳۲۸ متر مربع در غرب شهر فعالیت می‌کنند.

توسط مترو

به زودی متروی بین شهری ساخته می شود. مترو قزوین در تهران در امتداد مترو تهران در کرج و هشتگرد مستقر خواهد شد.

به دنبال قزوین هستید

نام دولتی

نام مردمی

خیابان شهدا
خیابان شهید انصاری
خیابان سپه
خیابان کوروش

با اتوبوس

لیست خطوط اتوبوسرانی قزوین

توسط مترو

قزوین مترو ندارد.

با تاکسی

قیمت کرایه تاکسی در مسیر میدان دفاع سنت به چهار راه 600 تومان، از 22 بهمن تا ولیعصر 800 تومان، از میدان سنت دفاع تا میدان مادر 900 تومان، از میدان آزادی تا دانشگاه امام خمینی (ره) ره) 900 تومان، مسیرهای دانشگاه امام خمینی (ره) به ولیعصر و دانشگاه آزاد باراجین به دانشگاه نواب 1000 تومان می باشد.

قیمت تاکسی در مسیر ولیعصر تا میدان گلها 1200 تومان، مسیر ترمینال تا دانشگاه آزاد باراجین 1100 تومان، مسیرهای خیابان راه آهن تا دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) و خیابان راه آهن تا دانشگاه غزالی می باشد. 1200 تومان.

برای تاکسی های تلفنی؛ ورودی شهر تا سه کیلومتر 3500 تومان است و بعد از سه کیلومتر به ازای هر کیلومتر اضافی 300 تومان هزینه دریافت می شود.

کرایه تاکسی های تلفنی و بی سیم تا پنج کیلومتر 15000 ریال است، یعنی برای هر کیلومتر اضافه داخل شهر 500 ریال، هر کیلومتر خارج از شهر 2000 ریال، کرایه رفت و برگشت همان مسیر 50 درصد به خارج است. قیمت نرخ و نرخ ساعتی 30000 ریال می باشد.

با ماشین

جاذبه های گردشگری [اصلاح]

معماری شگفت انگیز آب انبارهای قزوین که هرکدام دارای پلانی مجزا و متفاوت هستند، دارای تزئینات هنری چشمگیری است که آب انبارها را به مهم ترین جاذبه گردشگری شهر قزوین تبدیل کرده است.

خیابان های قدیمی

خیابان سپه که امروزه نام شهدا را یدک می‌کشد، اولین خیابان طراحی شده در ایران است که در دوره صفویه و در زمان پایتختی قزوین ساخته شده است.

این خیابان توسط شاه طهماسب صفوی در شمال شهر قدیم یا محله حصار شاپور و همزمان با پیدایش جعفرآباد ساخته شده است، یعنی سکونتگاه ها و خانه های دو طرف این خیابان، باغ سعادت آباد، عمارت حکومتی، حرمسرا و باغ های شرقی و غربی بناهای فوق الذکر.

خیابان سپه قزوین به عنوان اولین فضای شهری شناخته می شود که ماهیت متفاوتی با میادین و میدان های طراحی نشده یا معابر ارگانیک داشت و بیشتر شبیه مسیری مستقیم و طراحی شده برای رفت و آمد بود. این محور در دوره صفویه و در دوره پایتختی شهر قزوین از محل دماغه عالی قاپو تا موقعیت تقریبی روبروی مسجد جامع ساخته شده است. در اطراف این خیابان آثار باستانی زیادی وجود دارد که از آن جمله می توان به چند مسجد، آب انبار، عالی قاپو و یک هتل از دوران قاجار اشاره کرد.

درها

شهر قزوین در گذشته دارای 9 دروازه به نام های دروازه کوشک (در شمال شرقی)، دروازه شیخ آباد در خیابان سعدی (در شمال غربی)، دروازه رشت، دروازه مغلواک یا دروازه همدان (در جنوب غربی)، دروازه خندقبر، ساوالان بوده است. دروازه، دروازه راه ری، دروازه تهران، دروازه پهن ریسه (شرق خیابان طالقانی امروزی) داشت که امروزه فقط 2 دروازه زیر باقی مانده است.

دروازه غرفه این دروازه مربوط به دوره قاجاریه است و کاشی کاری های زیبایی روی آن طراحی شده است. منظره ای از بیرون شهر را ارائه می دهد که با طاق ها، کاشی ها و تشریفات تزئین شده است و شامل گذرگاه دروازه است که دارای یک طاق گرد است. طرح های متنوع کاشی و چهار گلدسته توپر از دیگر ویژگی های درب کوشک است.

دروازه قدیم تهران این دروازه واقع در کنار ترمینال قزوین، بنای آجری و متعلق به دوره قاجاریه است که دارای دروازه اصلی با طاق نوک تیز و ارتفاع و عرض نسبتاً زیاد است و در دو طرف درهای کوتاه تری با طاق گرد ساخته شده و گلدسته در بالا قرار گرفته است. نمای دروازه در دو طرف با کاشی تزئین شده است و ورودی اصلی دارای فرمالیته نفیسی است.

زیارتگاه ها و اماکن مذهبی

ورودی امامزاده شاهزاده حسین
پیغمبریه، آرامگاه چهار تن از پیامبران بنی‌اسرائیل

امامزاده شاهزاده حسین (ع)

قبر آمنه خاتون

مزار حلیمه خاتون

مقبره پیامبر که به چهار پیامبر معروف است، مقبره چهار پیامبر به نام‌های سلام، سلام، صلوحی و القیاء است.

امامزاده اباذر

امامزاده اسماعیل

امامزاده علی قزوین

امامزاده سلطان سید محمد

امامزاده براچین

مسجد جامع قزوین

مسجد النبی

مسجد حیدریه

مسجد پنجاه علی

مسجد سنجده

مسجد سوخته چنار (مقبره داود بن سلیمان قاضی از یاران امام رضا)

مسجد آقا میر عبدالصمد

مسجد آقا معصوم

مسجد شهید (جایی که محراب پایین حرم محل ضرب و شتم شهید سوم است)

مسجد خواجه شهدا

مسجد سبز

مسجد محمدیه

مسجدالله (لعل)

مسجد جاده چمن

مسجد احمدیه

بقعه مسجد

کلیسای روسی کانتور

کلیسای کانتور معروف به برج ناقوس که توسط روسها در قزوین ساخته شده و یکی از کوچکترین کلیساهای جهان به شمار می رود. این کلیسای کوچک نیز مانند سایر کلیساها دارای پلانی صلیبی است و محراب آن رو به شرق است. فضای محراب به صورت نیم دایره است و گنبدی بر فراز آن قرار گرفته است. فضای نمازخانه دارای گنبد بوده و فضاهای جانبی آن با آپارتمان پوشیده شده است. مصالح به کار رفته آجر و ساروج است، آجرها با هنر فراوانی چیده شده و بنای بسیار زیبایی به دست می آید. کلیسای کانتور دارای یک دروازه ورودی با صلیب های روسی بر روی دیوارها در دو طرف است.

ورودی کلیسا در ضلع غربی آن قرار دارد، بالای در ورودی ناقوسی سه طبقه قرار دارد که به گنبد کوجک منتهی می شود. به منظور حفاظت درب ورودی چوبی و نقوش دیوارهای مجاور آن، سقف شیروانی با ستون های چوبی در جلوی ورودی کلیسا ساخته شد. در چهار گوشه دیوارهای بیرونی ساختمان نماهای بزرگی وجود دارد که بر زیبایی آن افزوده است.

بعد از ورودی، فضایی در جلوی تالار قرار دارد که در بالای آن برج کلیسا به ارتفاع حدود یازده متر دیده می شود. تالار شامل نمازخانه و محراب است و در دو طرف آن دو فضای مستطیل شکل وجود دارد. ستون های تزئینی در بیرون این کلیسا دیده می شود. دو گوشه طبقه اول برج ناقوس مانند نمازخانه دارای ستون های بزرگ است اما در طبقه دوم برج چهار ستون در چهار گوشه آن با فاصله از دیوارها قرار گرفته است. برج ناقوس علاوه بر توری دارای نورگیر نیز می باشد.

حیاط کلیسا دارای یک پیاده رو آجری است که در آن سنگ قبرهایی وجود دارد که یکی از آنها متعلق به یک خلبان روسی است.

کلیسای کانتور شهر قزوین خیابان طالقانی کوچه هاینا بن بست ثبت احوال (بین مدرسه و حیاط ثبت احوال). مربوط به اواخر دوره قاجاریه

کلیسای رفیع .

کلیسای ارامنه: بنای کلیسای فعلی ارامنه به نام هارپاسمیا مقدس در سال 1315 شمسی به همت هارویتون در جاده وبیان و پس از گسترش حضور آنان در قزوین و کوچکی کلیسای قبلی ساخته شد. … دارای عبادتگاه و سالن اجتماعات است. و این یک مدرسه است. این کلیسا به خیابان طالقانی و در دیگری به خیابان خیام باز می شود. بنای کلیسا بنایی آجری است که طرح آن بر محورهای چلیپایی شکل گرفته و فضای اصلی آن مستطیلی است که در داخل آن چهار ستون بلند و با ناقوس های نیزه ای شکل به هم متصل شده اند. اقامتگاه کشیش در ضلع شرقی کلیسا و برج ناقوس در ضلع غربی واقع شده است.

این کلیسا علاوه بر مراسم عمومی ارامنه، سالانه میزبان آیین ویژه معراج و معراج مریم است که همزمان با جشن برکت انگور در ماه اوت برگزار می شود و انجمن های فرهنگی ارمنی از آن بازدید می کنند. این کلیسا در این روز ابتدا مراسم «باد اراک» با آیین رسمی کلیسا به مناسبت میلاد مریم برگزار می شود، سپس آیاتی از انجیل تلاوت می شود و سرودهای ویژه ای در مورد اعطای موهبت های الهی به بشریت خوانده می شود و پس از آن خجسته می شود. انگور بین مردم توزیع می شود.

موزه ها

موزه دائمی خوشنویسی واقع در کاخ چل ستون

موزه شهرداری

موزه قزوین

موزه کشاورزی (ساختمان سپهدار باغ). این موزه با وجود اینکه بیش از 800 قطعه ابزار کشاورزی باستانی را در خود جای داده است، به دلیل نبود مدیر و واحد مدیریت همچنان به روی عموم بسته است.

موزه مردم شناسی واقع در همام قاجار

موزه پترولوژی

۸۵۸۵۸۵۱ موزه شهدای قزوین ۸۵۸۵۸۵۲

موزه هنر پایداری

موزه سنگ و سفال

مناطق تاریخی

مجتمع باغ صفوی (ساختمان باغ سپهدار)

عمارت صفوی چهل‌ستون قزوین واقع در سبزه میدان

کاخ چهلستون (مانور کلافنگی). این اثر مربوط به دوره صفویه است. شهر قزوین حدود 60 سال پایتخت ایران بود. کاخ چهل ستون دارای ساختمانی هشت ضلعی به مساحت تقریبی 500 متر مربع است که طبق نقشه یک معمار ترک در دو طبقه ساخته شده و در هر طبقه شامل تالارها و اتاق های کوچک است. نقاشی های دیواری طبقه اول نمونه ای از نقاشی مکتب قزوین است و از شهرت جهانی برخوردار است. تالار بزرگ طبقه دوم با چهارچوب های پنج چشمه در چهار جهت اصلی به منطقه پرتردد غلام می پیوندد که سقفی بلند در خونکه شیک دارد. این بنا در حال حاضر به عنوان خزانه (موزه) قزوین مورد استفاده قرار می گیرد. گفته می شد که ساختمان هشت بهشت ​​اصفهان با استخراج این نیروی کار ساخته شده است.

خانه بهروزی

خانه خطیبی

خانه رئوفی: خانه رئوفی جزو میراث فرهنگی و بناهای استان قزوین به شمار می رود به همین دلیل به عنوان خانه صنایع دستی استان قزوین معرفی شد تا صنایع دستی استان در آن تولید و به طور مستقیم در اختیار گردشگران قرار گیرد.

هتل بزرگ

خانه داعی

خانه مرتضوی

خانه اسدی

ساختمان شهرداری این ساختمان توسط روس ها همزمان با مجموعه کلیسای کانتور و چشمه آب و … با هدف برگزاری جلسات هنری (سینما و تئاتر) برای شهروندان ساخته شده و دارای شش ستون می باشد. در ایوان جنوبی با پایه های سنگی مربعی که در بین ستون ها تعبیه شده است که به جای گلدان استفاده می شود. این ستون‌های استوانه‌ای دارای سرستون‌های تزئینی حلزونی شکل با گل هستند و سقف ساختمان را نگه می‌دارند. چهار مناره آجری مکعبی شکل کوتاه در بالای نمای ساختمان با تزئینات گچ بری و سنگ تراشی به سبک گره چینی با طاق تزئینی همراه است.

طوطی مانور

فرهنگسرای امیر کبیر

عمارت شهربانی

قلعه میمون ها

چشمه های آب گرم

صفا گرمابه (حاج محمد رحیم گرمابه)، انتهای خیابان مولوی. این گرمابه با مساحت تقریبی 1100 مترمربع یکی از این آثار زیباست که در سال 1259 توسط حاجی حسن بن حاجی عبد ا… برای خاندان امینی بر اساس کتیبه نستعلیق سر در ورودی ساخته شده است. دو قسمت مجزا برای خانم ها و آقایان قسمت های مختلف حمام شامل شیر آب، کمد، حیاط و سینک همگی از سنگ مرمر صیقلی ساخته شده است. چهار کاسه سنگی مرمری به شکل کشکول و کاسه‌هایی که بر روی چهار شیر سنگی و در کنار حوض سر بینه قرار گرفته‌اند، هشت ستون سنگی یکپارچه که گنبدهای سربینه و گرمخانه را نگه می‌دارند، پایه‌ها و سنگ‌های مرمری حوضی، مزیت خاصی به این گرمابه بخشیده است. . روکش تمام قسمت های گارمبا کاربرد استادانه و زیبایی دارد و تنوع فضاهای سرویس بهداشتی گواه معماری بالا و طراحی و نقشه بسیار حساب شده است.

جاذبه های طبیعی

مردم صحبت می کنند

ایوان سنگی نیاگ

منطقه باراجین (برج باراجین): در 12 کیلومتری شمال شرقی قزوین، مکانی زیبا و خوش آب و هوا وجود دارد که به دلیل ارتفاع زیاد، هوای قزوین خنک تر از هوای قزوین است. و باغ وحش قزوین نیز در آنجا قرار دارد.

آبشار ورچر . آبشار ورچر آبشاری در نزدیکی روستای روزجرد و یکی از جاذبه های گردشگری قزوین است. این آبشار در 6 کیلومتری شرق روستای روزجرد قرار دارد. ارتفاع این آبشار به بیش از 30 متر می رسد و محصور شدن آن در میان صخره های عظیم زیبایی خاصی به آن بخشیده است.

آبگرم ییل گنبد

قله شجاع الدین

قله سلطان ویس

باغ های سنتی قزوین

باغ قدیمی

دیگر

مجموعه فرهنگی تاریخی سعدالسلطنه: گفته می شود برخی از مسئولان شهری به بهانه بازسازی بافت فرسوده و احداث پارکینگ طبقاتی قصد تخریب این مجموعه را دارند. این بنا بزرگترین کاروانسرا سرپوشیده و مرکز تجاری مرکز شهر ایران است.

تندیس حمدالله مستوفی و مقبره‌اش

مقبره حمدالله مستوفی : حمدالله مستوفی جغرافی دان و مورخ بزرگ عصر مغول است که اصالتاً از اعراب یمن بوده و اجدادش ابتدا به کوفه و از آنجا به قزوین مهاجرت کرده اند. این آرامگاه در خیابان محمدی قزوین قرار دارد.

باید [اصلاح]

از حسینیه امینی ها دیدن فرمایید

بازدید از کاروانسرای سعدالسلطنه

سوغاتی شیرینی های سنتی قزوین مانند نان چای، نان برنجی، نان پسته مرغوب و باقلوا را از قنادی های مجموعه سعدالسلطنه خریداری کنید و انواع صنایع دستی و خوشنویسی را در بازار خریداری کنید.

بازدید از کاخ چهل ستون (موزه خوشنویسی)

بازدید از حمام قاجار (موزه مردم شناسی)

بازدید از مسجد باستانی قزوین

بازدید مدیر آموزشگاه عالی قاپو و امید

قبر چهار پیامبر را زیارت کنید

زیارت امامزاده شهزاد حسین

از کلیسای روسی کانتور دیدن کنید

از دروازه قدیم تهران دیدن کنید

از باغ وحش قزوین در باراجین دیدن کنید و اوقات فراغت خود را در پارک جنگلی باراجین و دهکده طبیعی بگذرانید

قدم زدن در خیابان سپه، اولین خیابان ایران

از آب انبار سردار بزرگ دیدن کنید

قیمه نثار، غذای لذیذ و معروف قزوین را در یکی از رستوران های درجه یک این شهر مانند رستوران های یک و دو شعبه یا اقبالی و کرمانی میل کنید.

از بازار قزوین دیدن کنید

بازدید از موزه قزوین

از دروازه کوشک دیدن کنید

از مسجد النبی دیدن کنید

سوار تله کابین

از دریاچه زیبای آوان در 85 کیلومتری شمال شرقی قزوین دیدن کنید

شرکت در سایت پرواز باراجین و آبیک قزوین

بازدید از ساختمان شهرداری سردار مفخم و سپهدار

بازدید از موزه دکتر صالحی در عمارت سردار مفخم

از موزه کشاورزی واقع در عمارت باغ سپهدار دیدن کنید

بازدید از موزه شهرداری واقع در ساختمان شهرداری

دانشگاه آزاد اسلامی قزوین، مؤسسه آموزش عالی علامه دهخدا، مؤسسه آموزش عالی آبا، پژوهشکده صنعتی آموزش عالی ایران، دانشگاه بین المللی امام خمینی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی استان قزوین، دانشگاه پیام نور قزوین، قزوین دانشکده فنی و حرفه ای، موسسه آموزش عالی غزالی، موسسه آموزش عالی مولانا – و…

واحد پول شهر قزوین ریال است. اگرچه قیمت ها معمولاً تومان و تومان اعلام می شود، اما معامله با تومان انجام می شود.

شهر قزوین آدرس را می توان با نام های پسته، باقلوا و شیرینی هایی مانند نان چای، نان برنجی، نخود، اتابکی، پادرازی و … دانست. خورش قیم نثار نیز یکی از غذاهای سنتی این شهر است. قطعاً به گفته منوچهر حبیبی، معاون استاندار قزوین، سوغات اکثر استان‌ها در قزوین عرضه می‌شود، اما سوغات و شیرینی‌های مخصوص قزوین که در کشور نیز معروف است، جایی در سبد توزیع ندارند.

قیمه نثار

بودجه

قیمت مناسب

مجتمع های رفاهی توریستی آفتاب درخشان صحرا کیلومتر 16 بزرگراه قزوین – زنجان (6 کیلومتر بعد از دانشگاه آزاد و 1 کیلومتر قبل از خروجی رشت) ☎ 0912-5529642. این مجموعه خدماتی که شامل رستوران ها، کافه ها، فست فودها، سفره خانه های سنتی، سوپرمارکت ها، صندلی های استراحت و لوازم آرایشی، عطر، لباس فروشی و همچنین پمپ بنزین و سرویس پمپ بنزین می باشد، در دو طرف جاده قرار دارد. . … به مسافران ارائه می دهد و از این نظر در ایران بی نظیر است.

ایزی دیزی قزوین – فلکه ملاصدرا.

نمونه رستوران قزوین شعبه یک و دو با مدیریت وحید و فرهاد نیاقی

رستوران نمونه یکی از بهترین رستوران های قزوین است. این اقامتگاه علاوه بر فضای شیک و مدیریت عالی، به خاطر غذاهای باکیفیتش مشهور است. قیمه نثار یکی از غذاهای سنتی قزوین و یکی از پرطرفدارترین غذاهای منوی این رستوران است. اگر دیر رسیدید، ممکن است فرصت امتحان کردن را از دست بدهید. می توانید غذاهای دیگری مانند کباب لاری و ماستی کباب را نیز امتحان کنید.

آدرس شعبه 1: قزوین، خیابان بوعلی، چهارراه فردوسی، روبروی ساختمان پزشکان

شماره تلفن شعبه 1: 02833336556

آدرس شعبه 2 قزوین فردوسی نورد (یخچال) روبروی پمپ بنزین مجتمع تجاری نارون طبقه اول واحد 23

شماره تلفن شعبه 2 : 02833358982

قیمت مناسب

هتل سفیر خ سعدی.

قیمت بالا

هتل چهار ستاره مارمار در سال 1373 با تلفیقی از معماری سنتی و مدرن در شهری با قدمت چند هزار ساله افتتاح شد و در سال 1395 برای بهبود و ارتقای کیفیت خدمات مورد بازسازی قرار گرفت. ساختمان هتل دارای 7 طبقه و دارای 48 واحد اقامتی با امکانات مناسب می باشد. هتل مارمار با محیطی آرام و دلنشین قصد دارد بهترین خاطره از اقامت را برای مهمانان گرامی خود رقم بزند. اتاق دو نفره اتاق دو نفره تقریبا 500 هزار تومان.

شماره تلفن قزوین 028 است.

تلفن

اینترنت

شرکت های مختلفی در شهر قزوین خدمات اینترنتی ارائه می دهند.

شهر از امنیت کافی برخوردار است. تا جایی که می توانید تا نیمه های شب در جاده سلامت دوچرخه سواری کنید. قزوین یکی از امن ترین، شادترین و تمیزترین شهرهای ایران است. .

سفارتخانه ها

این راهنمای مسافرت به شهر قزوین است. وضعیت قابل استفاده را دارد . اطلاعاتی درباره اینکه چگونه به آنجا بروید و درباره رستوران‌ها و هتل‌ها دارد. فرد ماجراجو می‌تواند از این مقاله استفاده کند، ولی با ویرایش این صفحه برای بهبود آن درنگ نکنید!

عباس میلانی

نویسنده و محقق

مجموعه «ناظران می گویند» نظر نویسندگان خود را بیان می کند. بی‌بی‌سی تلاش می‌کند با انتشار محتوا از طیف‌های مختلف، دیدگاه‌های متنوع و متعادلی از دیدگاه‌ها ارائه دهد:

اگر از نویسندگان کتاب بپرسیم که تاثیرگذارترین روشنفکران ایران در صد سال گذشته چه کسانی هستند از محمد قزوینی نام می برند؟ چند نفر حتی اگر نام قزوینی را در چنین فهرستی بیابند، می گویند که او روشنفکر نبوده است؟ او که اهل مبارزه و شهادت نبود؟ کراوات می زد و از دوستان نزدیک فراماسون تقی زاده بود. از زمان رژیم پهلوی واجب بود و در اوایل سلطنت محمدرضا شاه به همراه افرادی چون ذکاءالملک فروغی و دکتر قاسم غنی جلسات بحث ادبی خود را در دربار در مقابل محمدرضا برگزار می کردند. شاه . جوان؟ شاید برخی بگویند قزوینی خود را «فرزند شیخ فضل الله نوری» ندانسته و شیخ به عنوان پدیده ای برخاسته از این حوزه تاریخی، دشمن مدرنیته و دشمن مقوله روشنفکران نبوده است؟ پاسخ همه این سوالات مثبت است. در عین حال فکر می کنم محمد قزوینی یکی از برجسته ترین و فاضل ترین روشنفکران صد سال اخیر ایرانی است.

بسیاری او را با نام «علامه قزوینی» می شناسند و مفهوم علامه ـ دانای کل که در همه عرصه ها مسلط است ـ با تجربه امروزی ناسازگار است. مدرنیته تخصص است و شکل اصلی ارائه دانش کتاب نیست بلکه مقاله است. علامه قزوینی مقدمه مدرنیته و مقاله نویسی اصلی ترین شکل ارائه دانش او بود. حتی در روزگار ما که سرعت رشد و تکامل دانش به قدری سریع شده است که حتی مقالات و مجلات علمی هم نمی توانند سرعت تحولات را دنبال کنند، باز هم فکر می کنم لقب علامه برازنده قزوینی همین است. البته او هرگز ادعا نکرد که همه چیز را می داند. او تحقیق عمیق و دقت وسواس گونه در حوزه تخصصی خود را بر تعمیم در همه جا اولویت داد – همانطور که در مورد بسیاری از روشنفکران مدرن چنین بود.

هدف من در اینجا بررسی همه آثار او از منظر جایگاه او در تاریخ فکری ایران نیست. علیرغم تلاش‌های ستودنی برای بررسی برخی از جنبه‌های آثار قزوینی – به‌ویژه فصلنامه بخارا که با تلاش‌های خستگی‌ناپذیر علی دهباشی در این زمینه‌ها کارهای بسیار خوبی انجام می‌دهد – هنوز جایی برای بررسی همه آثار او وجود ندارد. در اینجا قصد دارم جایگاه، دیدگاه، دستاوردها و آرمان های فکری او را در دو مجموعه نامه به حسن تقی زاده و ذکاءالملک فروغی بررسی کنم. در واقع این سه نفر را می توان سه رکن اصلی نوسازی فکری ایران در قرن اخیر دانست.

به نظر من شکست آزمایش ما، از جمله، ریشه در این واقعیت دارد که ما به این بحث و کل تجربه تاریخی مدرنیته هم با برداشت نادرست از روشنفکری و هم با تکیه بر جنبه سیاسی مدرنیته نزدیک شده ایم. مدرنیته فرهنگی عرصه اصلی مبارزه برای هر نوع مدرنیته ریشه دار و ماندگار است و بخش قابل توجهی از مدرنیست های ما تنها با برداشتی محدود از سیاست بر طبل مدرنیته سیاسی می کوبند. اما قزوینی، تقی زاده و فروغی، آن گونه که از این مجموعه نامه ها برمی آید، رهبران مدرنیته فرهنگی بودند. درک آنها از سیاست به اندازه درک رایج بود. آنها ابعاد “سیاسی” زبان، ذهن، فرهنگ و رفتار روزمره انسان را می دانستند. آنها خواسته های فکری، زبانی و معرفتی مدرنیته را خوب می دانستند و برای ایجاد چنین زمینه هایی گام های بلندی برداشتند.

قزوینی این دیدگاه را آشکارا و بی پروا بیان می کند. وی گفت: خدماتی که انتشار مجله مهم و خطیر کاوه از نظر سیاسی، ادبی و علمی به مردم ایران کرد، با ورود به جرگه حقوقدانان و عضویت در آن، هزار و یک است. یک جمعی، که نمونه کامل در برلین است، می بینیم… امکان پذیر نیست. (ایرج افشار، نامه های قزوینی به تقی زاده، تهران، 1353، ص 96). وی در جای دیگر مستقیماً به نقش تقی زاده در نشر کاوه اشاره می کند و می گوید: «به خدا و خدا (به نظر من) تقسیم کاوه فقط یک پارتیشن است، بیشتر از کل دوره چند ساله ای که شما آن را فشار دادید. سنگ مشروطیت و استبداد در ایران. ایران خدمت می کند. (همان، ص 29).

منبع تصویر mahmoudafshar.ir

پیش از بررسی برخی از نظرات قزوینی در مورد این تضاد فرهنگی (و نقش فروغی و تقی زاده در این درگیری) لازم به ذکر است که چنین بررسی بدون احترام به زحمات ایرج افشار ظلم است. بدون دلبستگی او به تاریخ، بدون درایت او در درک اهمیت اسناد و نامه ها به عنوان عناصر غیرقابل مقایسه فرهنگ همه دوران، بدون تلاش او برای «چاپ مسائل خصوصی مانند خرید داروها» (همان، ص 6). ، بدون نظارت و تداوم، واقعاً تعجب آور خواهد بود. با گردآوری، حفظ و انتشار آثار این سه نفر، بدون اینکه او حاضر باشد سرمایه شخصی خود را در این راه صرف کند، شاید شناخت ما از این سه نفر با شخصیت هایی مانند ارانی و داور که هر کدام ستون هستند یکی باشد. از مدرنیته ایرانی، ناقص و ناقص می ماند. افشار را به حق «احیای آثار علامه محمد قزوینی» دانسته اند. (ایرج افشار و نادر ملابی کاشانی، نامه های محمد قزوینی به محمدعلی فروغی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1304) فراموش نکنیم که ایرج افشار صدها کتاب و مقاله دیگر برای روشن شدن هزار و یک نکته مبهم تاریخ ایران نوشت. و زبان

ذکر یک نکته دیگر ضروری است. توصیف یا قدردانی از دیدگاه قزوینی در مورد نوسازی فرهنگی به معنای نادیده گرفتن نظرات وی نیست و اگر مشکلی در آن وجود دارد باید از آن چشم پوشی کرد. خود قزوینی حتی نزدیکترین دوستش تقی زاده هم از ایراداتش عبور نکرده است. هیچ یک از این سه نفر، مانند هر شخص واقعی، نه یک قهرمان داستانی، عاری از نقص نیست. هدف من اینجا ساختن مقدس نیست. بارها با خواندن نامه های قزوینی افسوس می خوردم که چرا مثلاً به مسئله زن بیشتر توجه نمی کند. گاهی وقتی از همسرش تعریف می کرد لحنش برایم عجیب می آمد. البته او برخلاف مرتجعین مخالف «آموزش زنان» از بسیاری از حقوق زنان از جمله حق تحصیل آنها دفاع می کرد. او حتی به طعنه به این نکته اشاره کرد که در اسلام سه نوع دروغ جایز است: «اول دروغ شوهر به زنش، دوم جنگ» و سوم زمانی که راست گفتن باعث فتنه و فتنه شود. قتل یک مؤمن (نامه های قزوینی به تقی زاده ص 159). اما روایت او بیشتر «مردانه» است.

اما در عین حال نمی دانم که آیا این پشیمانی ناشی از توقع نابجای او نیست؟ قضاوت‌های اخلاقی صحیح امروز ما تا چه اندازه می‌تواند و باید به‌عنوان عصای اندازه‌گیری برای افکار گذشته در نظر گرفته شود؟ آیا می توان انتظار داشت که مدرنیست های هفتاد سال پیش مانند مدرنیست های امروزی جایگاه منحصر به فرد زن در مدرنیته را تشخیص دهند؟ به نظر من نه می توان صرفاً بر اساس «گذشته» این افراد از گذشته را معاف از قضاوت دید و نه بدون توجه به بافت تاریخی زندگی آنها، درباره نظرات آنها قضاوت کرد. از سوی دیگر، این گونه قضاوت ها نیاز به تفکر دارد.

مدتی است که این یا آن موضع روشنفکران و فعالان سیاسی مورد انتقاد یا لعن و یا بازخوانی یا بهانه‌گیری توسط خود یا مخالفانشان قرار می‌گیرد. این تحول بیش از هر چیز حاصل فاجعه انقلاب اسلامی است. اما من فکر می کنم زمان آن فرا رسیده است که نه از منظر فردی و احساسی، بلکه از منظر تاریخی و انتقادی گامی رو به جلو برداریم تا مدل غالب روشنفکری را با آنچه که A پارادایم در انگلیسی پارادایم نامیده می شود بررسی کنیم. که مجموعه ای از مفروضات و سبک های کاری و همچنین جهان بینی و نگرش طیف وسیعی از روشنفکران دهه های اخیر است. ببینیم آیا واقعا این تنها الگوی فکری موجود و معتبر آن زمان بوده است؟ ببینیم جریان روشنفکری ایرانی برآمده از نهضت مشروطیت، دهخدا و کسروی که دیدگاه های مفصلی درباره نقش دین در مدرنیته و لزوم جدایی دین از دولت داشتند، چگونه به جایی رسید که شخصیت هایی مانند نواب صفوی. و موتلفه که بقایای فکری هستند. شیخ فضل الله نوری به دنبال مشروعیت، «همپیمان» طبیعی طیف وسیعی از روشنفکران مدرن شده بود؟ چگونه است که نگاه بصیرتی و انتقادی قزوینی به غرب و شرق شناسی آن به کتابی به نام «غرب زدگی» توسط امثال آل احمد سپرده شده است؟ چگونه قزوینی که خود شاگرد شیخ فضل الله بود و ابتدا سعی کرد او را به راه مشروطه راهنمایی کند و وقتی دید شیخ قابل هدایت نیست به کلی از او جدا می شود اما کسانی که خود را منتقد مشروطه می دانستند. شیخ در این چند دهه بدون اطلاع می دانست که به شیخ و جانشینان او پیوسته اند؟

قزوینی در نامه ای خطاب به شیخ فضل الله، در حالی که خود را «فرزند» می خواند، از شیخ می پرسد که با روحانیون اسلام که باید «رهبران امت»، مجلس ملی و تأسیس ملّی باشند، چه می گذرد؟ بانکی که «اخبارش مهم‌ترین اخبار کشور است» و آیا از وجود مطبوعات آزاد دفاع نمی‌کند؟ او با استناد به رفتار «رهبران مسیحی» سعی دارد شیخ را وادار به جانبداری از قانون اساسی کند. (علی ابوالحسنی، نامه علامه قزوینی به شیخ فضل الله. زمانه، سال 1285، شماره 47).

وقتی قزوینی از نصایح شیخ ناامید می شود، بی پروا نظرات شیخ فضل الله و همه کسانی را که مانع بحث جدی انتقادی تاریخ اسلام می شوند، مورد انتقاد قرار می دهد. گفت: در این هزار و سیصد سال هر کس پیدا شد و در برابر این افسانه ها و خرافات و ظلمت های غلیظ سخنی باز کرد… باید بگوید طرد شده و طرد شده و طرد شده و کشته شده است و اکنون. او به اندازه کافی قوی نیست که این کار را انجام دهد. همه چیز شکسته و له شده است، اما این سخنان همه دل مسلمانان را فراگرفته و در آنجا خیمه زده اند. بالاخره باید آدمی را پیدا کرد که جرأت کند بگوید…» (نامه های قزوینی به تقی زاده، ص 19).

او در همان نامه قول می دهد برای تقی زاده «برخی خرافات و «علوم اسلامی» و همچنین مقاله ای از میرزای قمی که برای ملاعلی نوری یک نمونه از کتابت آخوندها را سفارش می دهد بفرستد که «بسیار لذیذ است». و معمولی» (همان، 23). از لحن این نامه گرفته تا ستایش برخی روشنفکران از همان «چیزهایی که آخوندها نوشته اند» در نیم قرن اخیر، افت عظیمی به چشم می خورد و درک اینکه چرا این سقوط، فکر می‌کنم، ما را به درک شغل روشنفکری در ایران نزدیک‌تر می‌کند.

برای درک ریشه های این انحطاط، در عین حال باید پرسید که چگونه نقش فرهنگ در مدرنیته رنگ باخت و چگونه نوعی تعریف یک سویه از مدرنیته ظاهر شد که در سیاست خلاصه شد. همان روایتی که سیاست را به درگیری های خیابانی، مبارزات و تغییرات در رأس هرم قدرت تقلیل می دهد و عملاً ریشه های عمیق سیاست را در فرهنگ، ذهن و زبان روزمره مردم نادیده می گیرد؟ چگونه است که آگاهی از تاریخ چین، شوروی و آمریکا (و گاهی عربستان سعودی) برای برخی از نوگرایان ما مهمتر از خودشناسی نقد تاریخ ایران و تلاش برای درک و پذیرش ثروتمندان شده است. رسم و رسوم. فرهنگ، ادب و اندیشه فارسی.

قزوینی شروع این وضعیت را هفتاد سال پیش دید. او در نامه ای از شامی به خانه یکی از «ایرانی ها به نام پاریس» می نویسد. او می‌گوید دوازده مهمان حضور داشتند و چهار ساعت دیگر صرف بحث درباره «امور مادی و مهم (و مادی‌تر) اروپا» شد و درباره ایران صحبتی نشد. مدتی است که درباره شخصیت کوری که یک خارجی بوده و هوش و حافظه اش همه را شگفت زده کرده است، بحث می شود. قزوینی وارد بحث می شود و می گوید: «ما در ایران شاعر نابینا بزرگی هم داشتیم که چند صد هزار شعر سروده است» و «او هم آهنگساز درجه یک بود و اسمش رودکی است» و بعد می افزاید: «مطمئناً هیچکس. «و اصلاً اسم رودکی را نشنیده بود.» (نامه های قزوینی به تقی زاده، ص 212). در همان زمان قزوینی با رصد دقیق نشریات داخلی و خارجی به این نتیجه رسید که «نود و نه خرمای یک در» در آنجا یافت می شود. او در یافتن این «درها» مرعوب شهرت نویسنده نشد. و گاه آن را در نویسنده ای ناشناخته در آن زمان – و بعدها مشهور – می یابد، می گوید: «مثلاً مقاله مردان ناموراز ذبیح بهروز که نامش را نمی دانم، بخشی از آن «درها» است.

جالب است بدانید که بهروز با وجود آثار بدیع فراوانی که در زبان فارسی و قابلیت های آن و همچنین در زمینه تقویم سروده است و با وجود شعر نامتعارف و متهورانه اش در «معراج» به عنوان قزوینی است. نه او را شهروند روشنفکران مدرن می دانند. به طور خلاصه، چگونه افرادی مانند قزوینی، فروغی و تقی زاده صرفاً به دلیل ناسازگاری رفتار فکری و بعضاً موقعیت سیاسی آنها با این مدل فرهنگی سیاسی شده و گریزان از جمهوری فکری اخراج شدند؟

یکی از مهمترین نکات در نامه های قزوینی به تقی زاده و فروغی شماعی این است که امیدها و آرزوهایی را که این سه نفر برای آوردن و معرفی فرهنگ ایرانی داشتند، در خود احساس می کند. سرنوشت زبان فارسی در کانون دغدغه های آنان بود. آنها معتقد بودند که زبان فارسی که یکی از پایه های هویت ملی ایران است، شاید با جدی ترین خطر در تاریخ هزاران ساله خود مواجه است. و پاسداری از این زبان را یکی از مهمترین وظایف خود و هر ایرانی وطن پرست می دانستند. در کار این حفاظت و پاس، شاید اثر مهمی مانند شاهنامه را در نظر نگرفته اند. به گفته قزوینی، «عشقی سوزان برای زنده کردن تمام جزئیات و کوچکترین چیزهای شاهنامه دارم.» وی در عین حال بارها از مقالات تقی زاده درباره شاهنامه به عنوان برخی از جامع ترین و دقیق ترین نقدهای شاهنامه یاد می کند. در میان روشنفکران مدرن، افرادی چون نوشین، مسکوب و بیضایی به گونه های مختلف بر اهمیت شاهنامه تأکید می کردند و در مقابل تهمت «شاهنشاهی» جانبداری می کردند.

قزوینی علاوه بر ستایش شاهنامه، آثار سعدی و دیگر شاهکارهای منظوم و نثر گذشته، جمالزاده را «یکی بودیم، نبودیم» می داند که مانند قزوینی از دستیاران مجله کاوه بوده است. گامی بلند در توصیف بحران زبان فارسی و درمان آن. او از «لطافت و آرامش» زبان جمالزاده و روان بودن و شیوایی کلام او می نویسد و تأکید می کند که در این شرایط که «هجوم حوادث ناگوار به زبان فارسی» رو به افزایش است، انتشار چنین اثری است. موثر و مفید خطر اصلی برای زبان، حضور «اشتر گائو و پنگی» است که «نه عربی، نه فرانسوی و نه فارسی می‌دانند». به دلیل سبکسری این نوع افعال پرمدعا و بی فرهنگ، هجوم غرب به جدی ترین خطر برای زبان فارسی تبدیل شده است. آنها “زبان را توصیف می کنند”. گفت: شما بمیرید، او دیگر از کسانی نیست که بمیرند. ما باید زبان این «بچه های نافرمان»، این «بچه های آق وطن» را حفظ کنیم. (نامه های قزوینی به تقی زاده ص 85). قزوینی می داند که ذهن و زبان رابطه ای نزدیک و متقابل دارند نه صرفاً رابطه ابزاری. زبان آسیب دیده و ذهن آسیب دیده دو روی یک سکه هستند. وی خاطرنشان می کند که نفوذ واژه ها و اصطلاحات فرهنگی به قدری گسترده شده است که «شیوه خیال پردازی اصلاً راه تصور پارسی ها نیست». (همان، ص 85).

او پس از مطالعه مقالاتی در مجلات ایرانی و درباره مهاجران ایرانی، اظهار می دارد که «حالت تخیل» و «سبک بیان» آن بیشتر به نوشتارهای فرانسوی و انگلیسی شبیه است. به گفته وی اهمیت و تلاش های انجام شده برای حفظ و حراست از زبان فارسی به حدی است که حتی رنج ها و سختی های اقامت را قابل تحمل می کند. او می‌گوید: «زحمات و فشارهای جسمی‌ای که در نتیجه اقامتش متحمل شد، همه برایش قابل تحمل بود، زیرا معتقد بود «به زبان شیرین فارسی پدران و اجدادم خدمت کرده است». (افشار نامه های قزوینی به محمدعلی فروغی ص 38).

کارهایی که به آنها اشاره می کند به دلیل تعهد به این شغل و کم کاری که در این شغل دارد واقعا تعجب آور است. او برای کپی کردن نسخه جهانگشا جوینی در کتابخانه ای در پاریس، از خانه خود که در واقع یک اتاق کوچک هتل بود، ده دقیقه پیاده روی کرد تا به قطار برسد، از آنجا با قطار یک ساعت دیگر را طی کرد تا به کتابخانه رسید. . (نامه های قزوینی به تقی زاده ص 12). وی در عین حال گفت: مدتهاست که به دنبال آن بوده ام… برای جمع آوری، حفظ و تبیین واژه ها و اصطلاحات رایج دوران معاصر، اعم از عامیانه یا غیر آن، که امروزه در زبان فارسی رایج است. «امروز» (همان، ص 94) او می کوشد با «خطر تهاجم غرب» مبارزه کند.

به نظر من این نگرانی در مورد «خطر تهاجم غرب» را نباید برای مخالفان مدرنیته که منادی نوعی تفکر سنتی تحت لوای «غرب زدگی» بودند، دید. مدرنیسم قزوینی انسان محور و عقل گرا است و طرفدار جهان شمولی، خدامحوری و اساس شریعت بودند. همچنین رویکرد قزوینی به پدیده غرب سخت پیچیده و چند لایه است. سندی این گفته جنجالی تقی زاده را تکرار می کند که می گوید: «ایرانی ها باید در دل و جسم و جان بیگانه شوند». او می‌گوید بارها «نظر خود را به نفع آن کلمه» بیان کرده است و می‌افزاید که شاید گفتن این موضوع به این وضوح مغایر با تدبیر و سیاست بوده است. (همان، ص 20).

اما وقتی کامنت های قزوینی را می خوانیم، می بینیم که او هیچ سنخیتی با غربی ها و بازندگانی که بدون شناخت سنت ایرانی می خواهند «فرنگی» شوند و سخنان تقی زاده را مجوز این تغییر دین می دانند، ندارد. از نظر قزوینی آنچه باید از غرب بیاموزیم بیش از هر چیز تفکر خردگرایانه، انتقادی و متعارف است.

در این مسیر از تجلیل از دستاوردهای فکری و علمی فرهنگ ایران غافل نشد. تمجید او از غرب نتیجه از دست دادن خود و جستجوی «تقلید» از هویت غربی نبود. او می خواست هویت اصیل ایران را با هویت غربی مقایسه کند. به ویژه روش تحقیق و یادگیری از طریق تفکر باید ترکیب شود. او دو نوع «شارلاتان» و هیولا را دشمن دستیابی به چنین ترکیب و دانشی می دانست.

اولین نوع هیولا، «شارلاتان های تازه وارد» هستند که «سنگ وطن را از صمیم قلب بر سینه خود می کوبند و دورترین چیزی که از تصورشان دور است، خود وطن است». او ادعا می کند که این “هیولا عجیب” “فقط محصول دوره مشروطه است.” (ایرج افشار، نامه های محمد قزوینی به محمدعلی فروغی، ص 41). به عبارت دیگر اینها از آن دسته مهمانان شامی هستند که شیفته شاعر کور فرنگ شده اند و نام رودکی را نشنیده اند. جمال زاده و سید فخرالدین شادمان به همین افراد «فکلی» می گویند. همان مردمی که گاهی با علم و ایمان با ایرانیت مبارزه می کنند. امثال غزالی که به قول قزوینی با نوروز و سده و هر چه از ایران قبل از اسلام در کیمیای سعادت خود جنگید. همان روشنفکرانی که هر چه خاورشناسان غربی می گفتند را وحی می دانستند، اما به کار افرادی چون قزوینی کم توجهی می کردند. در واقع نوع دوم «شارلاتان» منفور قزوینی در میان این خاورشناسان یافت می شود.

این خاورشناسان به اندازه شارلاتان هایی که تازه وارد دوران ملی شده اند با ایران و میراث آن بیگانه هستند اما هزار و یک خواسته دارند و به طرق مختلف بر ضد ایران سم می پاشند. آنها پرمدعا و فاقد لطف هستند و اغلب ایران را از منظری سلطه گرانه و برتری طلبانه می بینند. هفتاد سال پیش از آنکه «ادوارد سعید» از پدیده «شرق شناسی» به عنوان بخشی از ابزار سلطه یاد کند، قزوینی بارها به نمونه هایی از این نوع تعامل خاورشناسان غربی اشاره می کرد. با این تفاوت که «سعید» نگاه تحقیرآمیز شرق شناسان به اعراب و اسلام را بررسی می کند و قزوینی بر نگاه آنان به ایران تأکید می کند. او در نامه‌ای به عباس اقبال آشتیانی می‌گوید: «شما حق ایرانی بودن را داشتید، به‌ویژه با توجه به زبان فارسی و میهن‌پرستی نسبت به ایران و همچنین احساس خصومت اروپایی‌ها با شرقی‌ها و تبلیغات زهرآگین بسیار زیرکانه آنها در ایران. این مربوط است.» (افشار، نامه های قزوینی به محمدعلی فروغی، ص 142).

در میان این خاورشناسان مدعی و محتاط، معدودی به اندازه لوئی ماسینیون مورد انتقاد و حتی تمسخر قزوینی قرار گرفتند – همان ماسینیونی که شریعتی مانند او هفتاد سال بعد از او بت ساخت. قزوینی درباره کتاب ماسینیون که مورد تحسین شریعتی قرار گرفت می گوید: «این کتاب جای تحسین نیست و پر از خطاها، اشتباهات فاحش تاریخی و لغوی و… است. جز مطالب پوچ و بی معنا و اجتهادهای بی اساس مبتنی بر احتمالات غول گزیدگی و فرضیه ها و خیالات چرسی و هوس و هوس های آن نوع معروف مستشرقان که مدعی فهم همه علوم شرقی و تمام سنت های شرقی هستند. یک یا دو سال تحصیل (نامه های محمد قزوینی به تقی زاده ص 103). ماسینیون می‌گوید که «جوانی است که شهرت و نام می‌خواهد» و «از او می‌خواهند کاری کرده باشد که جهان را شوکه کند و همه علمای اسلام و شرق‌شناسان فرنگ را متحیر کند که این طبیعت چه دریای زکریا است». چند صد قرن از آغاز تاریخ ظاهر شد. (همان، ص 11-102)

البته این تنها نمونه مشتشرقین نبود که قزوینی آن را شارلاتان می دانست. این امر بر نکته ای تأکید می کند که حتی امروز – تقریباً صد سال پس از نگارش نامه – هنوز در میان خاورشناسان (و مفسران غربی درباره ایران) یافت می شود. او می گوید وقتی این گروه به درجه تسلط بر زبان و فرهنگ غربی می رسند، حاضرند و حتی مجبور می شوند محدودیت های دانش خود را بپذیرند و حتی به آن اعتراف کنند. اما وقتی صحبت از مشرق می شود، بلافاصله ادعا می کنند که عربی، فارسی، ترکی، سریانی، عبری، آرامی، ترکی و سانسکریت را با تمام علوم و ادیان و نیز فلسطین و تواریخ آنها می دانند (همان، ص 105). . وقتی به «علوم معلوم» می‌رسند، می‌پذیرند که هر یک از این علوم «حدود و حدودی» دارند. “ای بیچاره علوم شرقی.” (همان، ص 1) نوع نژادپرستی که در ذات خود «دیگری» را ساده و آسان می کند، در این بینش نهفته است و قزوین از همان لحظه آن را درک کرد.

بدون شک همه مستشرقان در مورد این «شارلاتانها» با قزوین موافق نبودند. بسیاری از علما قزوینی را می شناسند و عمق تحقیق و دوستی آنها را نیز می دانند. ادوارد براون یکی از محققان بود. به گفته قزوینی، این علما باید «روحیه اصلاح و نقد را بیاموزند». (افشار، نامه های محمد قزوینی به محمدعلی فروغی، ص 4). او می گوید در ایران در این عصر کمتر «تفکر انتقادی» وجود دارد، افراد کمتری «روش نفیس تطبیق با درجه امکان» را دنبال می کنند، او می گوید به دنبال تعمیم بیشتر و «در اختراع مبهم» است. (همان، ص 4). در این بررسی، قزوینی در «پژوهش» سنتی در ایران، همزمان به تشریح آثار خود پرداخته است. در کلامش تند و دقیق بود. در همه چیز اعجاز را رعایت می کرد. در هر موضوع و هر کلمه ای عمیق تر خواهید شد. او کلی گرا نبود و به نقل قول ها وسواس داشت. تسلط او بر زبان عربی چنان بود که حتی در زمان شاگردی شیخ فضل الله، قزوین را برای تعلیم فرزندان خود برگزید. با این حال، او گفته است که حتی به متن کتاب بسم الله اشاره کرده است. شیوه کار او برعکس این «شارلاتان ها» بود.

قزوینی برای درمان این درد و نجات شارلاتان هایی که هویت و زبان خود را از دست داده بودند پاسداشت زبان فارسی و شناسایی شاهکارهای ادبیات فارسی را کلید درمان دانست. آنها با کمک فروغی و تقی زاده «نسخه پاکی از رباعیات خیام و مثلاً دیوان منوچهری… و دیوان انوری… و دیوان ناصرخسرو… می خواستند و اگر جرأت کنند شاهنامه … و خمسه … چاپ شیخ سعدی. (نامه های محمد قزوینی به تقی زاده ص 4).

آنها می خواستند یک شرکت ترجمه و نشر ایجاد کنند تا چنین کتاب های مهمی را به چاپ های انتقادی برساند. خود قزوینی در این راستا گام های حیرت انگیزی برداشته است. تک‌خوانی او از غزلیات حافظ (که با همکاری دکتر قاسم غنی گردآوری شده) در ایران رواج یافت. اما شاهکارهای دیگر ادبیات فارسی که تأثیر انتقادی آنها را بر جای گذاشته است (از جمله چهار مقاله و جهانگشا و سیاستمداران) به همان اندازه درخشان هستند.

در عين حال، تدوين تاريخ ايران به دور از فداكاري مزمن غرب و عزت نفس كاذب ملي گرايان ايراني بود. طرح کلی چنین تاریخ جامعی نیز باید به سه جلد تقسیم می شد. ایشان بارها اعلام کرده اند که کار فرهنگی مهمترین راه رسیدن به این نوع خودشناسی است. سرانجام پس از 5 سال اقامت در اروپا به ایران بازگشت.

او برای چندین سال در اروپا و ایران از حمایت اندک دولتی برای انجام تحقیقات خود استفاده کرده است. او هرگز رژیم گرفتن را شرط صداقت یا روشنفکری نمی دانست. زمانی که دولت از تقی زاده خواست تا در مذاکرات با شوروی نقش ایفا کند، قزوینی او را تشویق به پذیرش آن کرد. او گفت که این “فایده بزرگ” برای ایران دارد که “کسی از دقایق حال و حال مطلع شود” و “از حق و وطن و وطن”. گفت گاه مردم «مطمئن» اما «صداقت و حریص نیستند» و گاهی دوستانه، اما «عام و لوح» هستند. ندیدن که گاهی اوقات مردم حق ندارند و با هم دوست نیستند. او با ابراز خوشحالی از اینکه در نتیجه «تجربه‌های فراوان» تقی‌زاده دیگر آن «تندی و آرمان‌گرایی» گذشته نیست، که «مثلاً تا هفت برابر برای یک وسواس مقدس است.» گفت: اولین قدم. شادی ایرانی» فاصله ای است که ما را از این کمال جدا می کند.

او گفت که اگر تقی زاده این دعوت را بپذیرد و به ایران بازگردد، “هولناکی از تنهایی” را در اروپا تجربه خواهد کرد. در زبانی که طنین اندیشه های اگزیستانسیالیستی را می یابیم. می گوید چنین تنهایی او را از زندگی بیرون می کند. گفت: لعنت بر کسی که (یعنی خودم می گویم) از نبود غیبت و او را به وحشت دنیا انداخت. (نامه های قزوینی به تقی زاده ص 1-4).

با این حال او حاضر است در این «وحشت» تنها بماند، اما صمیمی‌ترین دوستش به ایران می‌رود و شغلی پیدا می‌کند، زیرا منافع ایران برمی‌گردد. برعکس، در زمان شاه، الگوی فکری غالب در ایران به گونه ای بود که برای همه تبعیدها به جمهوری فکری کافی بود. به هر حال خود قزوینی البته محدود به حوزه فرهنگی بود، اما دوباره «رهبری» شد.

فکر می کنم با بازخوانی ماجرای جریان روشنفکری در ایران و جایی که تعداد زیادی از روشنفکران به ویژه در دوران پهلوی به «مسیر کوج» رفتند، دقیقاً در آنجا مشروط به مشروطه است. و دفاع از قانون اساسی وفاداری از نظر سیاسی برای قانون اساسی ضروری است. من فکر می‌کنم که بینش تاریخی قزوینی (و دیدگاه همکارانش برای فروغی و عباس اقبال آشتیانی و قاسم غنی) در منظر تاریخی کسانی که قزوینی را انکار یا نادیده می‌گرفتند و با شخصیت‌هایی چون نواب صفوی مخالف بودند، ماندگار شد. به شریعتی تبریک گفته اند. البته درک اهمیت تصویر فرهنگی در مبارزه برای آزادی و مدرنیته در ایران به منزله انکار اهمیت همه مبارزات در جبهه سیاسی است. از همه مهمتر به هر دلیلی ممکن است اشتباه باشد و به دلایل بد، کار درست با قزوین قابل اغماض است.

صبح بخیر

شهرت و آوازه اهالی قزوین به ویژه شناخته شده و در همه جا حاضر است. همچنین از شواهد برمی‌آید که این شهرت خیلی دیر نیست. زیرا مثلاً عبید زاکانی در قرن هشتم لطیفه های زیادی در مورد قزوینی ها جمع آوری کرده است که همگی نشان می دهد که در آن زمان قزوینی ها به اخلاق معروف بوده اند نه چیز دیگر.

امروز چشمم به مطلبی دوخته شده که منشأ اعتبار کنونی قزوین را صدا و سیما می دانسته و از جمله متهم ردیف اول کاظم قاقی متهم است. کاظم کاظم کنا معروف به کاظم قاقی (نوعی نان شیرین خشک) گویی باغ علوی داشت که دام بزرگ او بود. گاهی در باغ می ماند تا به یک بچه فقیر برسد و میوه های دزدیده شده را همه جا پس بگیرد. پس از خوردن مقداری میوه از پسر بیچاره، وقتی تصمیم به فرار گرفت، ناگهان با عمو کاظم مواجه شد.

کاظم خان نیز با تهدید و ارعاب کودک را مجبور به سکوت و اطاعت کرد و بدین ترتیب گروه زیادی از کودکان را به منطقه منتقل کرد.

هر چه تلاش کرده ام تا زمان رویداد را به دست بیاورم، حتی تا حدی، نتیجه ای نداشته ام. اما من فکر می کنم حداقل 50، 60 سال است.

اما آقای کاظم قاقی پس از دستگیری به اعدام محکوم شد. می دانیم که در زمان اعدام، دروازه بان از او خواسته است که چشمانش را باز کند تا ببیند آیا کسی برای بچه های مقتول هست یا نه.

همین که چشم باز کرد به اجرای حکم اعدام گفت: اف.ف محمد یتیم؟ تو را هم زده بودم!!!

و این گونه بود که اسطوره قزوینی شکل گرفت و جایگزین معروف آن شکل گرفت. البته این تنها مورد در این زمینه نیست و دیگرانی مانند کاظم خان قاقی به شهرت رسیده اند.

اما اینکه اهالی قزوین در یک دوستی دوستانه بیشتر شوخی و مزاحم دارند و به قول گروهی «توهین به قزوین» می تواند کمی بی انصافی باشد.

* گویی برنامه نود روز عادل فردوسی با اصغر مدروستا مربی ارو (ساکن سابق قزوین) تلفنی گفت و گو کرد و از مردم داور پرسید که چه کسی را تعیین کرده و کیست؟ اصغر دهیار با خنده گفت که یکی از چهره های معروف قزوین است. انگار مردم شعار می دادند کاظم قدی کجایی؟ این داور…”

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا