چرا جدلی به کمک مختار نیامد

رجبی دوانی در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری دانشجو توضیح داد:

دکتر محمد حسین رجبی دوانی در گفتگو با خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجو، در خصوص دلایل همراهی نکردن ابراهیم بن مالک اشتر با مختار سفقی تا پایان قیام، گفت: مشکل ابراهیم قطعا کمبود است. از بصیرت و عدم معرفت نسبت به امام زمان خود و ولایت نداشتن او بود.

معاون پژوهشی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه امام حسین(ع) با اشاره به اینکه نام ابراهیم در میان دعوت کنندگان امام حسین(ع) به کوفه و همراهان مسلم نیست، گفت: ابراهیم مالک اشتر. ، رئیس قبیله نخا. و او فرزند مالک اشتر بود، به خاطر همین موقعیت خاص، اگر در جهت یا خلاف جهت امام (علیه السلام) حرکت می کرد، قطعاً ثبت می شد. زیرا او غریبه ای نبود که نادیده بگیرد.

وی در ادامه به گفتگوی ابن زیاد و ابن حر اشاره کرد و زیر سخنان ابن حر خط کشید و گفت: ابن حر شهرت خود را در مجلس تفتیش ابن زیاد ذکر کرد و برای اثبات عدم حضورش در کربلا گفت: من شخص معروفی هستم که اگر کربلا بودم حتماً با امام حسین (ع) یا لشکر کوفه صحبت می شد، ولی هیچکس چنین چیزی نگفته است.

رجبی دوانی با اشاره به بدنامی ابراهیم مالک اشتر گفت: حرکات افراد مشهور تداعی می شود و نمی توان آن را نادیده گرفت. مثلاً اگر ابراهیم بن مالک از کسانی بود که با امام مکاتبه می کرد، حتماً نامش ثبت می شد یا اگر نزد مسلم بود، حتماً از فرماندهان مسلم بود. زیرا او فردی بسیار شجاع و شجاع بود و مسلم بن عقیل علیرغم خود به پیرمردی به سن مسلم بن عسجه فرمان نمی داد.

این استاد دانشگاه در ادامه افزود: اشتباهات ابراهیم به همراهی نکردن مسلم، فرستاده امام حسین (ع) و امام زمانش ختم نشد. ابراهیم نیز در ماجرای قیام مختار خشمگین بود و به او خیانت کرد و در چهار ماهی که مختار در محاصره بود به کمک او نیامد و بدتر از آن پس از شهادت مختار به قاتل مختار پیوست.

رجبی دوانی گفت که پس از شهادت مختار، ابراهیم بن مالک در لشکر مصعب بن زبیر جای مهلب را گرفت و فرمانده لشکر زبیر شد. قیام او مستمر بود، با اینکه به بهانه ای نتوانست به مختار برسد، به عنوان یک شیعه مقتدر، قرار بود از امام زمان خود تقاضای تجارت کند.

وی با تاکید بر اینکه ابراهیم در امور امام سجاد(ع) را بر عهده نگرفت، گفت: در تاریخ آمده است که وقتی دعوت نامه عبدالملک مروان به همکاری و مصعب بن زبیر به دست ابراهیم رسید، دریغ نکرد. از عبدالملک مروان بخواهید که ملحق شود و گفت که اگر عبیدالله بن زیاد و بسیاری از بزرگان شام را نمی کشتم به عبدالملک می پیوستم.

این استاد دانشگاه افزود: در واقع ابراهیم بن مالک برای پیوستن به عبدالملک یا زبیریان مردد بود، هرچند هر دو اشتباه می کردند.

معاون پژوهشی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه امام حسین (ع) گفت: جالب است که مصعب در دعوت نامه از ابراهیم نوشته است: «این مختار کشته شده، کافر، بد دین و دروغگو است؛ شما را دعوت می کنم که بپیوندید. دعوت امیرالمؤمنین عبدالله بن زبیر را بپذیرید؛ زیرا اگر به ما بپیوندید، تمام فضاهایی که در اختیار شماست، از طرف ما در اختیار شما خواهد بود.

رجبی دوانی در پایان رویکرد و رفتار ابراهیم بن مالک را غیرقابل دفاع دانست و گفت: متأسفانه ابراهیم فرزند مالک اشتر به مصعب بن زبیر پیوست و به جنایتکاران باقی مانده کربلا پیوست. در واقع فردی که توانست عبدالله بن زیاد را بکشد در کنار شباط و دیگر قاتلان نوه پیامبر قرار گرفت.

صدای ایران – یکی از ابهامات تاریخی درباره ‘ابراهیم اشتر’ عدم همراهی او با ‘مختار’ در نبرد با ‘زبیریان’ است. در این راستا کمبود منابع تاریخی این موضوع را مبهم کرده است. برای یافتن عوامل کناره گیری «ابراهیم اشتر» از «مختار» باید منابع دست اول تاریخی را بررسی کرد تا به تحلیلی در این زمینه رسید.

به گفته «ابن اعثم» در «الفتوح»، اندکی پس از پیروزی «مختار» بر «عبیدالله بن زیاد» بود که «مصعب بن زبیر» به قصد جنگ با «مختار» به این شهر رفت و “کوفه” را فتح کنید. در این جنگ ابراهیم اشتر مختار را تنها گذاشت و به او کمک نکرد. از منابع تاریخی استفاده می شود که «مختار» در جنگ با «مصعب» به «ابراهیم» نیاز مبرم داشته است. حتی شخصی را فرستاد تا ابراهیم را بیاورد، اما از کمک او ناامید شد.

«عمیر بن حباب سلمی» می گوید: «مختار» در جریان حمله به «زبیریان» شخصی را نزد «ابراهیم اشتر» فرستاد، او خبر داد که «ابراهیم» حاضر به کمک نبود، اما او را تنها گذاشت و «مختار» استعفا داد. پس از اینکه ابراهیم از یاری او در برابر مصعب امتناع کرد، خطبه ای برای مردم ایراد کرد و گفت: ای مردم کوفه، عده ای از این شهر قیام کردند و پسر دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم. خود را کشتند و اکنون به ستمکاران پیوستند، پس مرا در برابر آنها یاری کن. به من خبر دادند که «ابراهیم اشتر» مرا رها کرده و دیگر کمکی به من نکرده است. خبر رسید که «مصعب» با لشکری ​​عظیم به سوی «کوفه» می رود.

از این گزارش چنین برمی‌آید که مختار انتظارات خاصی از ابراهیم داشت، اما ابراهیم او را تنها گذاشت و کمکی نکرد.

بر اساس تنها گزارش «ابن اعثم کوفی» در جنگ «مختار» و «مصعب»، اوضاع به گونه ای رقم خورد که «زبیریان» در جنگ پیشتاز بود و سر پیروزی را ربود. مختار» شکست خوردند و فرمانده لشکر او کشته شدند. وقتی خبر شکست یارانش از مصعب به مختار رسید، نامه های متعددی به ابراهیم اشتر نوشت و از او کمک خواست، اما ابراهیم توجهی نکرد و مختار را در این جنگ تنها گذاشت. .

«مختار» امروز گفت ای کاش «ابراهیم اشتر» اینجا بود، اما دستانش را از من شست و مرا رها کرد و چاره ای جز مرگ نیست.

در میان مورخان، تنها گزارشی که به غیبت «ابراهیم اشتر» در لشکر «مختار» به تفصیل می پردازد، «ابن اثم کوفی» است و سایر مورخان به این موضوع نپرداخته اند.

«ابن اعثم» پس از کشته شدن «مختار» به دست «مصعب» ادامه می دهد، او می خواست «ابراهیم اشتر» را به خدمت بگیرد و طی نامه ای او را نزد خود فرا خواند. مصعب نامه ای به ابراهیم اشتر نوشت که خداوند مختار و شیعیانش را که به کفر و ساحران نزدیک بودند هلاک کرد و من از تو می خواهم که با عبدالله بن زبیر بیعت کنی، اگر جواب بدهی حتماً خواهی بود. امن، و جزیره و هر آنچه را که فتح کردی، فرمانروایی آن از آن تو باشد.

علاوه بر «مصعب بن زبیر»، «عبدالملک بن مروان» نیز قصد داشت «ابراهیم اشتر» را به سمت خود جذب کند. او «زبیریان» را محکوم کرد و در صورت همکاری «ابراهیم» حکومت «عراق» را به او پیشنهاد داد. «ابراهیم اشتر» با مشورت برخی از دوستانش با نظرات متفاوت آنها مواجه شد. پس از آنکه یکی از اصحاب «ابراهیم» پیشنهاد بیعت با «عبدالملک» می دهد; پاسخ داد: وای بر تو، هیچ قبیله ای در سوریه نیست که در این جنگ (خزریان) او را نکشتم و بزرگانشان را در جنگ کشته ام و البته شهر دیگری را در «عراق» انتخاب نخواهم کرد. طایفه ای که آن را مقدم بر قبیله خود نمی دانم و حضور در عراق برای من محبوبتر است و برمی گردم پس از تصمیم به پیوستن به مصعب، ابراهیم با یاران خود راه کوفه را در پیش گرفت.وقتی «ابراهیم اشتر» رسید، مصعب «مصعب» او را به جای خود نشاند و به برادرش «عبدالله بن زبیر» نامه نوشت و او را از این ماجرا آگاه کرد که باعث خوشحالی عبدالله بن زبیر شد.

به طور خلاصه عواملی که «ابراهیم اشتر» را به سمت «مروانیان» و «زبیریان» جذب کرد، از دیدگاه «ابن اعثم کوفی» این گونه بیان کرد:

1. جایگاه ویژه «ابراهیم اشتر» در میان قبایل مسلمان «عراق» به ویژه قبیله یمنی الاصل «نخایی».

2. یک شخصیت شجاع، یک رهبر با سیاست خود

3. قبیله ای بسیار مهم و تأثیرگذار در گرایش های سیاسی قومی.

4. عقب نشینی او از مختار و نه همراهی مختار در جنگ با زبیریان.

5. بر مناطق وسیعی مانند «موصل»، «جزیره»، «ارمنستان» و «آذربایجان» حکومت کنید.

تفاوت دو حرف «مصعب» و «عبدالملک بن مروان» در این است که «مصعب» رنگ تهدید و ارعاب دارد و حتی بقای «ابراهیم» در حکومت «موصل» در گرو همکاری است. با «زبیریان»، اما در نامه «عبدالملک» خبری از تهدید نیست. اگر «ابراهیم» به «مروانیان» بپیوندد، حکومت «عراق» را به آنها پیشنهاد می کند.

شیعه نیوز: مختار بن ابی عبیده ثقفی یکی از چهره های شاخص تاریخ اسلام است. در منابع تاریخی درباره شخصیت او نظرات مختلفی بیان شده است. در بیشتر منابعی که به تاریخ مختار پرداخته اند، به جز برخی منابع تراجم و نسب و نیز منابع روایی، نامی از فرزندان وی نیامده است، به دلایلی به برخی از فرزندان و اولاد مختار اشاره ای کوتاه شده است.

مختار بن ابی عبیده ثقفی یکی از دشوارترین شخصیت های تاریخ اسلام است. در قیام علیه بنی امیه که در اثر خونخواهی امام حسین (علیه السلام) روی داد، درباره شخصیت و عملکرد او نظرات مختلفی بیان شد. برخی منابع از او تمجید و برخی دیگر به دلایل مختلف از او انتقاد کردند. صرف نظر از قضاوت در مورد این شخصیت، باید گفت; منابع تاریخی، ملل و نحل، ترجمه ها و شجره نامه ها از جهات مختلف به مختار پرداخته اند:

منابع تاریخی بیشتر به قیام مختار پرداخته‌اند و گزارش کرده‌اند که وی پس از واقعه عاشورا علیه بنی امیه قیام کرد و در این مدت بسیاری از شرکت‌کنندگان در واقعه کربلا را که مرتکب جنایت شده بودند مجازات کرد. این منابع اطلاعات چندانی درباره خاندان مختار به دست نمی دهند.
در منابع نهال و نهال، نام این فرد بیشتر با فرقه «کیسانیه» یا «مختاریه» همراه است. گزارش‌های این منابع عمدتاً در مورد ایجاد این فرقه است، عقاید رهبر و پیروان آن، و شاخه‌های آن و فرزندان مختار افشا نشده است. و مردان شیعه نیز در میان فرزندان مختار ذکر شده‌اند.

بنابراین می توان گفت؛ اطلاعات اندک در مورد فرزندان مختار عمدتاً بر اساس ترجمه ها، نسب شناسی و منابع شیعه است.

فرزندان مختار

الحکم یا ابومحمد الحکم بن المختار

در رجال کشی از شخصی به نام ابوالحکم بن مختار بن ابی عبیده ثقفی یاد شده است که با امام باقر (علیه السلام) ملاقات کرد و مورد تکریم آن حضرت قرار گرفت.[1] در کتاب ذوب النظر نیز از این سالمند نام برده شده است.[2] در برخی منابع از این شخص به ابومحمد حکیم تعبیر شده است که با امام باقر ملاقات کرده است.[3]

مؤلف دائرةالمعارف الرجال الحدیث، ذکر دو نام مختلف توسط منابع رجالی را برای چنین شخصی که بر اثر اشتباه یا کوتاهی در نسخه برخی منابع رجالی با امام باقر (علیه السلام) ملاقات کرده است، می داند.[4] اما برخی نیز گفته اند که می توان از دو نفر صحبت کرد که یکی نام حکم با کنیه ابومحمد و دیگری ابوالحکیم که نامش ذکر نشده است.[5] این شخص از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) به شمار می رود.[6]

ابراهیم بن مختار بن ابی عبیده

از دیگر فرزندان مختار نام ابراهیم بن مختار بن ابی عبیده است که در سلسله اسناد مربوط به روایتی در طبة الائمه نیز آمده است.[7]

ابو امیه بن مختار بن ابی عبیده

از دیگر نام‌هایی که به نظر می‌رسد به مختار مربوط می‌شود، می‌توان به ابو امیه بن مختار اشاره کرد که بر اساس برخی اخبار، همسر ام سلمه دختر عبدالله بن عمر بوده است.[8] اما در منابعی که از وی نام برده شده تنها نام کنیه وی ذکر شده و نام دقیقی از وی ذکر نشده است.

جبر بن مختار

او نیز از جمله کسانی است که در برخی منابع از فرزندان مختار نام برده شده است.[9]

ام سلمه بنت مختار بن ابی عبید بن مسعود ثقفی

او همسر عبدالله بن عبدالله بن عمر بود که پسری به نام عمر بن عبدالله بن عبدالله به دنیا آورد. در برخی منابع از وی به عنوان دختر مختار نیز یاد شده است.[10]

نوه های مختار

محمد بن ابی الحکیم بن مختار

در برخی منابع از شخصی به نام محمد بن ابی الحکم بن مختار بن ابی عبیده نام برده شده است که وی را از اصحاب امام صادق (علیه السلام) می دانند [11]، بر اساس نسب ایشان ممکن است. گفته می شود یکی از نوه های مختار بوده است. اما مؤلف معجم الرجال او را محمد بن ابی الحکیم بن مختار بن ابی عبید می نامد.[12] اما این امر تأثیری بر امکان انتساب این شخص به مختار ندارد. زیرا در منابع قدیم کنیه پدر مختار، ابوعبید [13] و ابوعبید [14] ثبت شده است.

مختار بن هلال بن مختار

برخی منابع سلطنتی از شخصی به نام مختار بن هلال بن مختار یا مختار بن بلال بن مختار نام برده اند.[15] او را از راویانی دانسته اند که صفر از او گفته است. اما برخی مانند صاحب لغت نامه الرجال در وجود چنین شخصی تردید کرده اند.[16]

در صورت قبول گزارش فوق می توان گفت که مختار فرزندی به نام هلال یا بلال داشته که اطلاعات زیادی از وی در دست نیست.

در واقع پس از خروج مختار، به جز موارد معدودی که در منابع ذکر شده در بالا ذکر شده، از ظهور و رشد جدی فرزندان وی در عرصه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی گزارشی در دست نیست. منابع مرتبط شرح حال مستقلی از این افراد ارائه می دهد و پس از آن اطلاعات ما در مورد فرزندان و نوه های مختار هنوز مختصر است.

سرنخ:

[1]. کاشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، اختیار معرفت الرجال، ص 126، مشهد، چاپ اول، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، مرکز تحقیقات و مطالعات دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1348ش.

[2]. ابن نما، جعفر بن محمد، ذوب النضار فی شرح الثار، ص 62، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، 1416ق.

[3]. قهپایی، عنایت الله، مجمع الرجال، محقق، علامه، ضیاءالدین، ج 1، 1386ق. 6، ص. 77، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، 1364.

[4]. خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و شرح طبقات الرواح، ج 1، ص 138، دار الکتب الإسلامیة. 7، ص. 188، قم، مرکز نشر فرهنگ اسلامی، چاپ پنجم، 1372ش.

[5]. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، محقق، ممقانی، محی الدین، ج 1، ص 138. 23، ص. 406، قم، مؤسسه آل البیت (ع) للحیاة ال سنت، چاپ اول، 1423ق. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، محقق، امین، حسن، ج 6، ص 212، بیروت، دارالتقین، چاپ اول، 1403ق.

[6]. مجمع الرجال، ج 2، ص 221; معجم الرجال الحدیث و شرح اقسام محدثان، ج 2، ص 138. 7، ص. 187.

[7]. تنقیح مقاله در علم دین، ج 2، ص 138. 4، ص. 378.

[8]. ابن بکر، زبیر، جمرهه نسب قریش و اخباره، محقق: شاکر، محمود محمد، ج 2، ص 802، ریاض، دارالامامه، چاپ دوم، 1419ق. ابن حزم، علی بن احمد، جامعه انساب العرب، محقق، هیئت العلماء، ص 268، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1418ق.

[9]. جمره انساب العرب، ص 138. 268.

[ده]. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، محقق، عبد القادر عطا، محمد، ج 8، ص 345، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق. زبیری، مصعب بن عبدالله، کتاب نسب قریش، محقق، پروونس، لویی اواریست، صص. 356-357، قاهره، دارالمعارف، چاپ چهارم، 1999م. جمهره نسب قریش و اخبار، ج 2، صفحه 802; ابن عساکر، علی بن الحسن، تاریخ مدینه دمشق، محقق، شیری، علی، ج 1، ص 138. 36، ص. 300، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1415ق.

[11]. طوسی، محمد بن حسن، رزال الطوسی، محقق، قیومی اصفهانی، جواد، ص 300، قم، نشر النشر الاسلامی، چاپ سوم، 1373ش. شبستری، عبدالحسین، الفایق فی روات و اصحاب الامام الصادق، ج 3، ص 58، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، 1418ق.

[12]. شوشتری، محمدتقی، معجم رجال، ج 1، 1386ش. 9، ص. 26، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، 1410ق.

[13]. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص247، بیروت، دارالهلال، چاپ اول، 1988م. دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، محقق، عامر، محمد عبدالمنعم، ص113، قم، الشریف الرازی، چاپ اول، 1373ش. ابن خیاط، خلیفه، تاریخ خلیفه بن خیاط، صفحه 164، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1415ق.

[14]. اشعری، سعد بن عبدالله، مقالات و فرق، ص 26، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ دوم، 1360ش. کاتب بغدادی، قدامه بن جعفر; الخراج و صنعت تحریر، محقق، زبیدی، محمد حسین، ص 357، بغداد، دارالرشید، چاپ اول، 1360ش. ابن اعثم کوفی، محمد بن علی، الفتوح، محقق، شیری، علی، ج 1، 1386ق. 2، ص. 301، بیروت، دارالازوه، چاپ اول، 1411ق.

[15]. طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، تصحیح، معلق، بحرالعلوم، محمدصادق، ص 127، نجف اشرف، المکتبة المرتضویه و متابطه، چاپ اول، بتا؛ 1377ق. مجمع الرجال، جلد 6، ص 79; مجمع الرجال، جلد 9، صفحه 13; معجم الرجال الحدیث و شرح اقسام راویان، ج 14، ص266; دائرةالمعارف رجال الحدیث و شرح اقسام محدثان، ج 14، ص 138. 265.

[16]. معجم الرجال جلد 8 صفحه 374.

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا