چرا به طاهر لقب ذوالیمینین دادند

در آغاز قرن سوم، طاهر بن حسین، از سرداران مأمون عباسی، از طرف او امیر خراسان شد.

نوشته اند که طاهر پس از فتح بغداد هنگامی که می خواست با امام رضا علیه السلام ولیعهد مأمون بیعت کند با دست چپ با امام بیعت کرد و گفت: دست راست من در است. بیعت با مأمون در خراسان».

مامون چون این سخن را شنید گفت: می گویم هر دو دست طاهر راست است تا بیعت او با ما هر دو صادق باشد. به همین دلیل به طاهر کنیه «ذوالمینین» داد که به معنای دو دست راست است.

گفته شد که طاهر شمشیر دو دستی به دست داشت و به همین مناسبت لقب ذواللینین به او داده شد.

تاریخ ایران پس از اسلام یکی از پرتلاطم ترین و درخشان ترین دوره های تاریخی هر کشوری در جهان است. داستانی پر از مبارزه برای عزت و استقلال از دست رفته است. حکایتی برای احیای هویت ایرانی است که زیر هجوم متجاوزان پایمال شده و ایرانیان برای احیای آن تلاش کرده اند. در این میان نام طاهر ذوالیمینین از جمله نام هایی است که بسیار می درخشد

از جنبش شعوبی تا جنبش ادبی از طریق قیام مسلحانه. تاریخ پرافتخار و پرافتخاری که به همت مردانی چون ابومسلم خراسانی، یعقوب لیث و بابک خرمدین شکل گرفته و به خود می بالد و این تاریخ را به راستی شایسته مباهات و سربلندی ساخته است.

داستانی پر از پیروزی و شکست. پیروزی هایی که باعث افتخار او شد و شکست هایی که او را زمین گیر نکرد، اما او را مصمم تر برای ادامه مبارزه کرد و از شکوهش کاسته نشد.

در این مقاله به شرح رشادت های یکی از بزرگ ترین دلاوران ایران یعنی طاهر ذوالیمینین می پردازیم.

مسلماً یکی از بزرگ ترین مردان تاریخ ایران پس از اسلام طاهر ذوالیمینین است. وی را باید در کنار ابومسلم خراسانی و یعقوب لیث صفری در زمره سه سردار بزرگ مسلمان ایرانی عصر پس از ساسانیان نام برد. طاهر کسی بود که نقش بسیار مهمی در احیای حیثیت و هویت ایرانی داشت و به حق باید او را اولین امیر مستقل نژاد ایرانی پس از اسلام دانست.

اگر ابومسلم را بنیانگذار رستاخیز ایران پس از اسلام و یعقوب لیث را بنیانگذار اولین سلسله مستقل ایرانی پس از اسلام بنامیم، باید طاهر ذوالمنین را آغازگر استقلال ایران بدانیم که از این نهاد جدا شده است. خلافت و نام خلیفه را از خطبه حذف کرد و به این ترتیب پیشتاز اول شد و استقلال ایران با همت خود درخشید.

طاهر زوالیمینین کیست؟

طاهر سردار بزرگ مامون و فاتح بغداد بود. او با کمک سپاهیان خراسان امین را از خلافت برکنار کرد و مامون را که مادری ایرانی بود بر تخت سلطنت نشاند و بدون اجازه مامون دستور کشتن برادرش امین را صادر کرد.

نفوذ و قدرت او در زمان مامون یادآور نفوذ و قدرت ابومسلم در زمان سفاح است. مامون امارت خراسان را نیز به او داد زیرا ظاهراً دیگر نمی توانست هر روز قاتل برادرش را با آن قدرت و عظمت در مقابل چشمانش ببیند.

طاهر به خراسان رفت و سلطنت خود را آغاز کرد. پس از مدتی نام خلیفه را از خطبه حذف کرد و علیه او اعلام قیام کرد و البته چند روز بعد درگذشت.

به این ترتیب می توان او را اولین امیر مستقل ایرانی الاصل پس از اسلام دانست، هرچند مامون چاره ای جز واگذاری امارت خراسان به دست فرزندان خود و حتی جانشین مامون – معتصم – ندید. چندان از آنان راضی نبود، شاید به دلیل عظمت و اعتبار طاهر در خراسان، تأیید و شناخت این امارت ضروری بود.

تولد و جوانی ظاهر پوشنگی

طاهر طبق روایات معروف در سال 159 هجری قمری در پوشنگ هرات به دنیا آمد و به همین دلیل او را طاهر پوشنگی نیز می نامیدند. پدرش حسین بود. اجداد او با موالات (معاهده والا) با اعراب خزاعه ارتباط داشتند.

در کودکی با پدرش به عراق رفت. می گویند در جوانی راهزن بوده است. در زمان خلافت هارون که علی بن عیسی والی خراسان بود، طاهر حاکم پوشنگ شد.

هنگامی که امین خلیفه عباسی نام مامون را از ولیعهد خود حذف کرد، مامون طاهر شد و او را با لشکری ​​به جنگ برادرش فرستاد. طاهر در شهرری، لشکر علی بن عیسی، فرمانده خلیفه امین را شکست داد و سر علی بن عیسی را با فتح نامه برای مامون فرستاد.

پس از آن بغداد را سرود و در همدان سپهبد دیگر امین عبدالرحمن انبازی را شکست داد و به سمت بغداد رفت. مامون لشکری ​​دیگر به رهبری هرثمه بن اعین به بغداد فرستاد و با طاهر بغداد را محاصره کردند.

بغداد دو سال در محاصره بود تا اینکه مردم بغداد از طاهر نجات یافتند. خلیفه امین که از دست طاهر در امان نبود به پناهگاه هرثمه رفت ولی گرفتار شد. مدتی بعد به دستور طاهر کشته شد و مامون به کمک شمشیر طاهر رسماً خلیفه مسلمین شد.

طاهر ذوالیمینین و مامون

مامون چندین امارت بغداد را به طاهر داد. طاهر برای مامون با مردم عراق، یمن و حجاز بیعت کرد. مأمون سپس هرثمه بن اعین را به خراسان فرا خواند و او را زندانی کرد. هارتاما در زندان درگذشت.

اندکی پس از این وقایع، خلیفه به توصیه وزیر خود فضل بن سهل، امارت بغداد و حکومت بلد جبل، اهواز، یمن و حجاز را به حسن بن سهل داد و به طاهر دستور داد تا نصر بن شبط اللّه را سرکوب کند. -فتنه خاری در رقه.

مدتی از این اتفاقات گذشته است. پس از مشکلاتی که در خراسان با وزیرش فضل بن سهل و ولیعهدش امام رضا علیه السلام داشت، در اقدامی عجولانه فضل بن سهل علیه السلام را کشت و اندکی بعد امام رضا علیه السلام را به شهادت رساند. سپس مامون به بغداد بازگشت و حسن بن سهل را دیوانه زندانی کرد.

در این هنگام طاهر در نهروان به مامون می پیوندد. خلیفه امارت بغداد و صاحب آن را به طاهر داد. از این پس وزارت مامون به دست احمد بن ابی خالد و امارت در دست طاهر بن حسین بود.

اما خلیفه از طاهر دل خوشی نداشت و تکبر و قدرت او را مایه خطر می دید و بیشتر او را قاتل برادرش می دانست. طاهر هم این را فهمید و کم کم از مامون فاصله گرفت.

تاسیس سلسله طاهریان در خراسان

سرانجام در سال 205 هجری قمری به توصیه احمد بن ابی خالد که از سوی گویند طاهر رشوه گرفته بود، خلیفه طاهر را به امارت خراسان فرستاد و بدین ترتیب خود را از شر طاهر که برادرش را کشته بود خلاص کرد. و طاهر به امارت خراسان رسید.

طاهر در خراسان با فتنه خوارج که از زمان خلافت هارون در آنجا و سیستان قیام کرده بودند، مواجه شد. طاهر شروع به سرکوب خوارج که از یاران حمزه آذرک بودند کرد و بسیاری از آنان را با محرومیت و شکنجه کشت.

با این اقدام قاطع، اگرچه طاهر نتوانست شورش خوارج را به طور کامل سرکوب کند، ولی عظمت و شوک او باعث ایجاد امنیت در خراسان شد. در خراسان با قدرت و درایت امور را اداره می کند و مرو را پایتخت خود می کند.

خانواده در خراسان نفوذ و قدرت نداشتند مگر اینکه طاهر با او ارتباط داشت. خراسانی ها او را دوست داشتند و طاهر هم می خواست خراسانیان را خشنود کند.

آثار خراسان را در اختیار یاران و دوستان و آشنایان قدیمی خود قرار داد و با آنکه برخی از آنان ناتوان بودند، مهارت و قدرت طاهر همه این ضعف ها و عیب ها را پوشانده بود. اما عده ای از بندگانش دست به ظلم زدند و پس از او عبدالله طاهر مجبور به تنبیه و توبیخ آنان شد.

چرا به طاهر لقب ذوالیمینین دادند

نام مستعار ذلیمانین از کجا آمده است؟

اما علت شهرت طاهر در ذی اللمینین در روایات متعددی آمده است:

اول اینکه از هر دو دست استفاده می کند.

دیگر اینکه وقتی مامون در فتح بغداد او را مجبور به بیعت با مردم کرد، به طاهر گفت: دست راست تو دست راست من و دست چپ تو دست راست توست! با دست چپت با من بیعت کن و با دست راست با دیگران بیعت کن تا کسانی که با تو بیعت می کنند با من بیعت کنند!

قول دیگر این است که وقتی مامون امام رضا علیه السلام را برای نایب‌نشینی به مرو دعوت کرد، طاهر به دیدار امام هشتم رفت. امام برای بیعت دست راست خود را دراز کرد و طاهر دست چپ خود را به سمت امام بلند کرد، امام رضا علیه السلام علت را جویا شد و طاهر فرمود: «دست راست من در بیعت با مامون آزاد است و دست چپم آزاد است. دست خالی است.” از آنجا دست چپم را جلو بردم.

به هر حال آنچه معلوم است این است که مامون به دلیل تحسین و تحسینی که نسبت به او داشت به او لقب ذواللمینین داد و خود طاهر نیز همواره به مامون احترام می گذاشت.

اقدامات طاهر پس از استقرار سلسله طاهریان در خراسان

سلطنت او در خراسان دیری نپایید. مهم ترین دغدغه او در خراسان فتنه خوارج بود که در سرکوب هر چه بیشتر آن کوشید. اما مامون اعمال او را ناچیز و بی اهمیت می دانست. خلیفه چون از خراسان دور بود، گمان می‌کرد طاهر در این زمینه نرمش خواهد کرد. از این رو نامه ای تند و تند به طاهر نوشت و طاهر این نامه را نپذیرفت و پاسخ سخت و کوبنده ای به خلیفه داد.

طاهر پوشنگی پس از گفتن این سخن، به فکر قیام علیه خلافت افتاد. شورش کاملاً آرام و ساکت بود و نیازی به سر و صدا نبود، زیرا خراسان کاملاً تحت فرمان او بود.

روزی که در نماز جمعه منبر رفت، در خطبه از مامون سخنی نگفت. او به جای این که به رسم زمانه بگوید: «اللهم صلوا عبد الله مامون» بر بنده و خلیفه ات عبد الله مامون، می گوید: «خدایا بر همه پیروان محمد درود فرست، همان گونه که بر برگزیدگان خود درود فرستادی».

البته برخی گفتند او خطبه خود را از طرف یکی از علویان – اسمش قالیم بن علی – خوانده است.

بدین ترتیب نام مامون را از خطبه حذف کرد و عصیان خود را اعلام کرد و این خطبه آغاز و مقدمه استقلال ایران شد.

ماجرای مرگ طاهر

پس از این خطبه و پیش از افشای این شورش و فرستادن سپاهی خلیفه به خراسان برای دفع او، طاهر در آخرین جمادی 207 هجری قمری دچار مرگ نابهنگام شد. مرگ ناگهانی طاهر ظاهراً برای خلیفه خوش یمن بود و مایه شادی زیادی در بغداد بود.

ما در مورد مرگ او زیاد صحبت می کنیم. معروف است که در همان شبی که نام مامون را در خطبه آورد، ناگهان از دنیا رفت. می گویند وقتی خبر مرگ طاهر به مامون رسید خوشحال شد و خدا را شکر کرد.

در مورد مرگ او برخی تب داشتند و عده ای هم گفتند که ناگهان جراحتی در چشمش پدید آمده و فوت کرده است. در روایتی آمده است که پس از اعلام طغیان طاهر، احمد بن ابی خالد با اشاره و تأکید مامون تصمیم گرفت از شر او خلاص شود و شخصی را که طاهر به او اعتماد داشت به خراسان فرستاد و یک ماه پس از دریافت این فرستاده طاهر به قول معروف درگذشت. که مسموم شد در هر صورت، با سابقه مامون در مسموم کردن مخالفان و کشتن آنها، بعید نیست که خود او نیز در این موضوع دست داشته باشد.

می گویند آخرین کلمه ای که مامون در هنگام مرگ بر زبان آورد این جمله به فارسی بود:

“حتی در مرگ هم باید شاد باشی”

و اگر این گفته صحت داشته باشد، داستان هایی که طاهر در مورد مرگ ناگهانی مردی گفته است صحیح نخواهد بود. به هر حال، زندگی فردی که رهبر استقلال ایران شد، قبل از اینکه فرصتی برای برداشتن گام های بعدی در راه استقلال ایران داشته باشد، به پایان رسید.

خصوصیات اخلاقی طاهر بن حسین

در مورد ویژگی های او به این نکته اشاره کردند که به نژاد و اصالت ایرانی خود بسیار افتخار می کند. چنان که اعراب به کنایه او را می گویند: «ابن بیت النار» یعنی: «پسر معبد آتش». در شعری که خود طاهر به سبک حماسی سروده است به نژاد ایرانی خود نیز می بالد و بسیار می بالد. طاهر قریحه قصیده ای سرود و اشعار عربی از وی نقل شده است. از نقل قول ها و نوشته هایی که از او نقل شده، مشخص می شود که او دارای ذاتی دقیق است.

همچنین در منابع آمده است که عشق او به ایران به حدی بود که زمانی به شاعر ایرانی آلن شعوبی 400 دینار طلا پرداخت تا شعری در محکومیت اعراب و مدح ایرانیان بنویسد.

او خود نسب خود را به رستم جنگجوی افسانه ای ایرانی می رساند. بنابراین به همین دلیل است که در برخی منابع تاریخی از خاندان طاهری به عنوان خاندان رستمی نیز یاد شده است.

شهرت او در میان اعراب بحث برانگیز بود. برخی از شاعران عرب او را بسیار ستوده اند و برخی او را طعنه زده اند. مرد یک چشم طاهر موضوع اصلی این طنزهاست. در واقع طاهر در جوانی یکی از چشمانش را در جنگ از دست داده بود. به همین دلیل، منتقدان او را به عنوان “اور” و یک چشم مورد تمسخر قرار دادند.

خود طاهر قریحه شعری داشت و اشعار عربی از او نقل می شد. از نقل قول ها و نوشته هایی که از او نقل شده، ماهیت دقیق او مشخص است. این نامه در تاریخ طبری نقل شده و برخی از مورخان به آن اشاره کرده اند.

این سرنوشت و زندگی یکی از بزرگ ترین مردان ایرانی بود!

نویسنده: مسعود مقیمی

کنیه ای است که به مأمون بطاهر داده اند زیرا در جنگ با علی بن عیسی شمشیرهای دو دستی برداشت و خود و سرش را کشت. و محمد بن جریر طبری رحمه الله علیه ایدون گفت… مأمون نامه ای با تازی نوشت و به خط خود امضا کرد و گفت: به وسیله نفس و بیعت مردم با او. خلافت کنید و در بیعت به دروغ خود ادامه دهید، شما در سمت راست و دست چپ در سمت راست هستید، سپس شما اهل حق هستید». (بلع)

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا