چرا به رسانه احتیاج داریم

سواد رسانه ای مانند رژیمی است که به طور هوشمندانه به این نکته توجه می کند که کدام مواد مفید و کدام مضر هستند. چه چیزی باید مصرف شود و چه چیزی نباید مصرف شود یا چه مقدار از هر ماده باید بر چه اساسی مصرف شود. سواد رسانه ای می تواند به مخاطبان رسانه بیاموزد که از حالت منفعل و مصرف کننده خارج شوند و به معادله ای متقابل و فعال وارد شوند که در نهایت به نفع آنها خواهد بود. به عبارت دیگر، سواد رسانه ای به ما کمک می کند تا از میز رسانه به روش های هوشمندانه و مفید بهره ببریم.

در این مقاله که فرم به روز مقاله من در این زمینه است، سعی می کنم به شیوه ای موثر به آموزش رسانه نزدیک شوم.

سواد رسانه ای و عدالت اجتماعی

در گام اول باید گفت سواد رسانه‌ای آمیزه‌ای از تکنیک‌های بهره‌وری مؤثر از رسانه‌ها و کسب بینش و درک برای تشخیص رسانه‌ها از یکدیگر است. من بر این باورم که هدف اصلی سواد رسانه‌ای به‌خصوص وقتی درباره‌ی رسانه‌های جمعی حرف می‌زنیم، می‌تواند سنجش نسبت هر محتوا با “عدالت اجتماعی” باشد.

بنابراین، هدف اصلی آموزش رسانه ای ممکن است تعیین اینکه آیا رابطه ای بین محتوای رسانه ای – به عنوان محصول نهایی – و عدالت اجتماعی وجود دارد یا خیر. به عبارت دیگر بهتر است خواننده، بیننده یا شنونده محتوای رسانه، رابطه و ارتباط بین محتوای رسانه و عدالت را در نظر داشته باشد و به مجاورت یا دور بودن محتوای یک رسانه در رابطه با عدالت توجه کند تا همیشه به جای تسلیم شدن یا رها کردن خود در برابر یک رابطه یکجانبه و منفعل، با رسانه ها در ارتباط باشد تا رابطه فعال و تعاملی بیشتری داشته باشد.

باید اضافه کرد که هر نظام رسانه ای دارای سلسله مراتبی است که اجزای آن قابل تحلیل و شناسایی است. همچنین این سلسله مراتب است که محصول رسانه ای یا محتوای رسانه ای نهایی را تشکیل می دهد. رفتار و ساختار این سلسله مراتب شبیه به یک کارخانه است. در کارخانه همه اجزاء – مانند زیرساخت، نرم افزار، نیروی کار و غیره. – دست به دست هم دهند تا محصول نهایی را طبق اهداف از پیش تعریف شده به دست مصرف کننده برسانند.

شاید یک تفاوت مهم بین رسانه و کارخانه این باشد که در رسانه ها کار به گونه ای انجام می شود که مصرف کننده معتقد است حقیقت محض و فارغ از تعصب یا القاء را دریافت کرده است. البته ممکن است برخی کارخانه ها به همین منظور روی کالای بی کیفیت مهر استاندارد بزنند تا مصرف کننده تصور کند کالای باکیفیت دریافت کرده است.

به این ترتیب می‌توان گفت محصول نهایی یک رسانه الزاماً آینه‌ی دنیایی که آن را پوشش می‌دهد نیست؛ محصول نهایی یک رسانه ممکن است بخشی از جهان یا شکل تحریف شده‌ای از آن باشد و یا حداقل در بازتاب دادن جهان ناموفق مانده باشد. محتوای رسانه می‌تواند در خدمت تثبیت یک جریان، گروه یا طبقه و یا در خدمت قدرت حاکمه باشد و آن طبقه و قدرت الزاماً عدالت‌جو، رهایی‌بخش و آزادی‌گرا نباشد.

چنین محصول رسانه ای نمی تواند در خدمت عدالت اجتماعی عمل کند، بلکه در خدمت نیروهایی باشد که به دنبال اجرای عدالت یا نفی عدالت اجتماعی نیستند. بنابراین می توان در نظر گرفت که آگاهی و اطلاعات به دست آمده از رسانه ها لزوماً به نفع جامعه یا عموم مردم نیست. به عنوان مثال، پوشش رسانه ای حمله اسرائیل به غزه در رسانه های مختلف جهان را در نظر بگیرید که هرکدام از زاویه متفاوتی آن را پوشش می دهند…

در اینجا باید مجدداً تأکید کنم که آموزش رسانه نوعی درک مبتنی بر مهارت است و اگر بخواهیم در میز رسانه انتخاب درست و دقیقی داشته باشیم، می‌توان به طور خاص بر نقش و جایگاه این مهارت‌ها تأکید کرد.

سینما و هواپیما; دو مثال برای توضیح نقش مهارت ها

مثال اول: اگر در یک فیلم پسرکی ده‌ساله در حال دویدن باشد و در همان هنگام دویدن تبدیل به یک مرد چهل‌ساله ‌شود، برای کسی که فیلم زیاد دیده است، اتفاق عجیبی نیست. تماشاگر حرفه‌ای سینما می‌داند که رجوع به آینده- در این مثال 40 ساله شدن فرد مورد بحث- یا بازگشت به گذشته یک فرد یا یک موضوع، احتیاج به چهل سال انتظار ندارد. این امری بدیهی در سینماست که می‌تواند در یک پلان رخ دهد (فلاش فوروارد و فلاش‌بک).

اما دیدن چنین صحنه ای برای کسی که برای اولین بار فیلم را می بیند ممکن است باعث سردرگمی شود و تعجب کند که چه اتفاقی برای آن پسر افتاده است؟ و این مرد چهل ساله کیست؟ اما فیلم دوست حرفه ای به تدریج بر دانش و مهارت لازم برای درک فیلم مسلط شده و در نتیجه با نمادها و نشانه های بصری سینما آشنایی کامل دارد.

مثال دوم: اگر بخواهیم در کابین خلبان یک هواپیما بنشینیم و آن‌ را به پرواز درآوریم نیاز به مجموعه‌ای از مهارت‌ها داریم تا بتوانیم هواپیما را به‌ حرکت درآورده، به پرواز کشانده، کنترل کرده و به مقصد برسانیم. مگر غیر از این است؟
مسلط شدن به سواد رسانه‌ای هم مستلزم کسب آمیزه‌ای از مهارت‌هاست. با این تفاوت که در دو مثال‌ مربوط به سینما و هواپیما، زودتر به نقش مهارت‌های خاص پی می‌بریم. نداشتن مهارت‌های مربوط به زبان سینما به عدم درک فیلم می‌انجامد و نداشتن مهارت‌های مربوط به پرواز، به سقوط و مرگ منجر خواهد شد.

ممکن است فکر کنیم در استفاده از رسانه مهارت کافی داریم، در حالی که در اینجا می توان مشکل آموزش رسانه را با مهارت یک ملوان مبتدی یا یک ملوان با تجربه مقایسه کرد. ملوان تازه کار هم به دریا می رود، اما شاید دیگر رنگ ساحل را نمی بیند. برخلاف یک ملوان تازه کار، یک ملوان باتجربه نمی‌تواند حتی در دریاهای مواج قدم بزند، و اگر این کار را انجام دهد، می‌داند تا کجا باید برود و چگونه امواج را کنترل کند، از میان آنها سوار شود و به ساحل بازگردد.

نیاز به سواد رسانه ای

تا این‌جا باید تا حدودی مشخص شده باشد که چرا به سواد رسانه‌ای نیاز داریم. امروز در دنیایی زندگی می‌کنیم که خواه ناخواه در شرایط اشباع رسانه‌ای قرار دارد. فضای پیرامون ما سرشار از اطلاعات است. به عنوان مثال وقتی تلفن همراه یک‌نفر به صدا درمی‌آید، این اطلاعات موجود در فضا است که پل ارتباط او با تماس‌گیرنده شده؛ یا زمانی‌که یک مودِم می‌تواند افراد را به جهان بی‌انتهای اینترنت بکشاند، نشانه‌ای دیگر است از همین شرایط حاکمیت اشباع رسانه‌ای بر جهان؛ و یا حالا که میلیون‌ها روزنامه و مجله و کتاب و خبرگزاری و شبکه‌‌ی تلویزیونی بر زمین و زمان می‌بارد، همه نیاز دارند به این‌که در برابر چنین فضایی، چتری بر سر بگیرند و یک رژیم مصرف اتخاذ کنند. همه نیاز دارند به این‌که در انتخاب‌هایشان بیشتر دقت کنند، درست مانند آنچه مردم در مورد تغذیه‌ی خودشان عمل می‌کنند. چون مردم اکنون باسوادتر شده‌اند، مراقب هستند که در غذایی که مصرف ‌می‌کنند چقدر کلسترول، ویتامین و یا مواد دیگر باید باشد؛ در فضای رسانه‌ای هم باید دانست چه مقدار باید در معرض رسانه‌های مختلف اعم از دیداری، شنیداری و نوشتاری بود و چه چیزهایی را از آن‌ها برداشت.

همانطور که در بزرگراه اطلاعاتی حرکت می کنید، سواد رسانه ای می تواند به شما بگوید که چه مقدار از زمان را در کدام سایت سپری می کنید – شناخته شده یا ناشناخته – و چه مقدار از آن قرار است در تالارهای گفتگو صرف شود. بنابراین می توان گفت که هدف آموزش رسانه در اولین گام های خود برقراری رابطه منطقی مبتنی بر هزینه و فایده با رسانه است. به عبارت دیگر چه چیزی را از دست می دهیم و چه چیزی از رسانه ها به دست می آوریم؟ و به عبارت دیگر، برای زمان و هزینه ای که صرف می کنیم چه مزایایی به دست می آوریم؟ بنابراین، یکی از اهداف اصلی آموزش رسانه، اطمینان از استفاده مفید و دانش محور از حوزه اطلاعاتی است.

سه جنبه آموزش رسانه

سواد رسانه ای موضوعی چند وجهی است که بر توانایی مردم در درک چگونگی عملکرد رسانه ها و روش های معنا بخشیدن به آن تمرکز دارد و تلاش می کند این تحلیل را به یک عادت و وظیفه برای عموم تبدیل کند. سواد رسانه‌ای را می‌توان بستری منطقی برای دسترسی، تحلیل و تولید ارتباطات در اشکال مختلف رسانه‌ها دانست و در عین حال معیارهایی برای مصرف محتوای رسانه‌ای از رسانه‌های منتقد ارائه کرد.

سه جنبه سواد رسانه ای عبارتند از:

الف: ارتقاء آگاهی نسبت به رژیم مصرف رسانه‌ای؛ و یا به عبارت بهتر تعیین میزان و نحوه‌ی مصرف غذای رسانه‌ای از منابع رسانه‌ای گوناگون که در یک کلام همان محتوای رسانه‌هاست.
ب: آموزش مهارت‌های مطالعه یا تماشای انتقادی
ج: تجزیه و تحلیل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسانه‌ها که در نگاه اول قابل مشاهده نیست.

بنابراین اولین نکته در مبحث آموزش رسانه توجه به مقدار و نسبت مصرف هر رسانه در رنگین کمان رسانه ای است و سپس به این نکته توجه شود که نگاه، خواندن و شنیدن عمدتاً باید از نقطه حساسی انجام شود. از دید جایگاه و نکته سوم این است که نقش اصحاب رسانه و گردانندگان نیز باید توجه باشد

شاید بتوان گفت که دیدگاه های جدید و مدرن آموزش رسانه بیشتر بر جنبه صاحبان و دست اندرکاران رسانه متمرکز است و بنابراین باید کارکرد رسانه های بزرگ و مسلط را در نظر گرفت. این در واقع کالبد شکافی از رسانه هایی است که هدف آن تضمین هژمونی فرهنگی، تعمیم فلسفه سیاسی و حفظ قدرت هایی است که خود این رسانه ها محصول آن هستند.

با نوه دیجیتال آشنا شوید!

به نظر می رسد موضوع سواد رسانه ای – به عنوان نفی محیط اشباع از رسانه و در تضاد با گفتمان غالب رسانه ای در شرایط یکسان اشباع رسانه ای – در اینترنت بیش از سایر رسانه ها و رسانه ها با سرعت بیشتری گسترش یافته است. زمینه ای از این راه، می توان آن را نوه دیجیتال نقد رسانه های کلاسیک در نظر گرفت.

بد نیست یادآوری کنیم که تسلط به زبان خارجی، توانایی استفاده از رایانه و توانایی استفاده از فضای مجازی که خود بخشی از مهارت های آموزش رسانه هستند، می تواند به بهره وری مناسب تر از موضوعات آموزش رسانه ای موجود در سایت کمک کند. سایت های اختصاص داده شده به این موضوع در اینترنت.

بی سوادها طعمه هستند!

اما از آنجایی که بدون آموزش رسانه امکان انتخاب صحیح پیام های رسانه ای وجود ندارد، به نظر من نهادهای آموزشی، مدنی و رسانه ای در ایران باید در این زمینه کمک کنند. موسسات آموزشی مانند مدارس، کالج ها، دانشگاه ها و مدارس مختلف می توانند مفهوم آموزش رسانه را در کتاب های درسی معرفی کنند. سازمان‌های مدنی و حرفه‌ای که هر یک نماینده یک گروه تخصصی هستند نیز می‌توانند اعضای خود را تحت آموزش مداوم در زمینه آموزش رسانه قرار دهند. در نهایت، موسسات رسانه ای و انتشاراتی می توانند مفاهیم ساده شده از این بحث را در دستور کار خود قرار دهند.

اگر موسسات فوق در این زمینه فعال تر شوند، مزایای آموزش رسانه ای به مردم این امکان را می دهد که آنچه را که می بینند، می شنوند و می خوانند بهتر درک کنند. در حالی که افراد فاقد سواد رسانه ای ممکن است طعمه اصلی فضاهای رسانه ای باشند، افراد دارای سواد رسانه ای نه تنها اسیر محصولات رسانه ای نمی شوند، بلکه قضاوت دقیق تری در مورد محیط اطراف خود دارند.

شما اضافه بار دارید!

یکی دیگر از اهداف آموزش رسانه نشان دادن بار اطلاعاتی است. در شرایط اشباع رسانه ای و فضای موجود، مردم در معرض حجم زیادی از اطلاعات هستند که به برخی از آنها هرگز نیاز ندارند. به عنوان مثال، امروزه بسیاری از نوجوانان در سراسر جهان با برندها و برندهای بین المللی بسیار آشنا هستند، اما این اطلاعات در هیچ زمینه ای مناسب آنها نیست. نه قدرت خرید دارند و نه قدرت مصرف، اما چون مدام در معرض تبلیغات هستند اطلاعاتی در این زمینه دارند. بنابراین ما باید از پیام ها و اطلاعات اطراف خود بر اساس نیاز خود استفاده کنیم تا دچار اشتباه نشویم. آموزش رسانه نیز این امکان را فراهم می کند.

نیاز به تولید ادبیات

باید برای مبحث سواد رسانه‌ای تولید ادبیات کنیم. متأسفانه منبع در این زمینه به‌خصوص به زبان فارسی، اندک است اما پر کردن این خلأ با تألیف و ترجمه امکان‌پذیر است. این فقر ادبیات را نهادهای آموزشی، مدنی و رسانه‌ای در ایران می‌توانند پر کنند. در مباحث بین‌المللی مربوط به سواد رسانه‎ای 18 اصل وجود دارد که مورد توجه است. در این زمینه، مطالعه آرای لن‎مسترمن می‌تواند مفید باشد. او که از برجسته‎ترین متفکران حوزه‌ی بین‎المللی آموزش‎های رسانه‎ای است، پیش از این کتابی منتشر کرده بود که به‌سرعت به کتابی درسی در عرصه‌ی آموزش رسانه‎ای تبدیل شد. این کتاب که “Teaching the Media” نام داشت، در سال 1985 به علاقه‎مندان مباحث مربوط به آموزش رسانه‎ای عرضه شد. او کتاب دیگری هم دارد که انتشارات شورای اروپا آن را منتشر کرده است. نام این اثر، آموزش رسانه‎ای در اروپای دهه‌ی 1990 (Media Education in 1990’s Europe) است. نویسنده‌ی مورد بحث از جمله کسانی است که ترجیح می‎دهد از “آموزش رسانه‎ای” (Media Education) به جای اصطلاح سواد رسانه‎ای استفاده کند.

باز هم می گویم که در حوزه سواد رسانه ای و سواد رسانه ای می توان ادبیات تولید کرد، بنابراین اولین قدم تعیین محدوده و چارچوب بحث سواد رسانه ای است. باید همزمان ترجمه و نگارش شود تا زمینه ای برای مطالعه تطبیقی ​​فراهم شود و معیارهای پیگیری اهداف آموزش رسانه محقق شود. وضعیت سواد رسانه ای در غرب، به دلیل تمرکز و تمرکز بیشتر فناوری های مدرن، نظریه پردازان و مردم را به درک خطر عدم مسلح شدن به سواد رسانه ای سوق داده است. بنابراین مطالعات و تجربیات بسیار خوبی در این زمینه دارند که می توان از آن استفاده کرد.

علاوه بر این، حمایت مؤسسات آموزشی با گنجاندن مفاهیم آموزش رسانه در کتب درسی و دروس دانشکده های ارتباطات می تواند کمک کننده باشد و خود رسانه ها نیز می توانند با در نظر گرفتن جغرافیای مخاطبان خود، مفاهیم مربوط به آموزش را به رسانه منعکس کنند. .

*عضو گروه مطالعات بریتانیا- دانشکده مطالعات جهان، دانشگاه تهران

توانایی دسترسی، تجزیه و تحلیل، ارزیابی و ایجاد پیام در اشکال مختلف (چاپ، صوتی، فیلم/تصویری، اینترنت، …) بر اساس درک آگاهانه و انتقادی ماهیت رسانه های جمعی است. یک نوع مهارت درک مبتنی بر که بر اساس آن می توان انواع مختلف رسانه ها را از یکدیگر تشخیص داد، انواع مختلف تولیدات رسانه ای را می توان از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد. علاوه بر این، سواد رسانه ای ترکیبی از تکنیک های مؤثر بهره وری رسانه ای و کسب دانش و درک برای تمایز رسانه ها از یکدیگر است.

استفاده از فضای مجازی نیازمند دانش و دقت است. ابتدا باید به وضوح تعریف کنیم که این ابزارها چیست و چگونه از آنها استفاده کنیم.
هر رسانه پیامی دارد. وقتی بتوانیم هر پیام را به درستی پردازش کنیم، در مقابل آن پویا و فعال باشیم، از رسانه برای رفع نیازهای خود استفاده می کنیم. کودک باید نحوه انتخاب را بداند و بتواند خودش در انتخاب شرکت کند.

حداکثر مقدار مجاز 858585 در صفحات دیجیتال

قیمت پیشنهاد استفاده 8585858585858585 2 media with صفحه 8585858585858585858585858 2 85 85851 از جمله TV, ویدیو, 585 2 مد هوشمند برای کودکان ، برای 858 5852 585852 پایه 8585

فرزندان Sub 185851 85851

فعالیت بدنی: فعالیت بدنی حداقل 30 دقیقه در روز. بیش از یک ساعت بی حرکت ننشینید.

خواب: 14 تا 17 ساعت در روز برای کودکان زیر سه ماه و 12 تا 16 ساعت در روز برای کودکان چهار تا یازده ماهه.

زمان نمایش: صفر دقیقه

بچه 1 تا 8585858585858 2 سال:

فعالیت بدنی: حداقل 180 دقیقه در روز. بیش از یک ساعت بی حرکت ننشینید.

خواب: 11 تا 14 ساعت خواب و چرت زدن، زمان خواب منظم توصیه می شود.

زمان نمایش: صفر دقیقه

کودک 3 تا 8585858585858 2 سال:

فعالیت بدنی: حداقل 180 دقیقه در روز، شامل حداقل 60 دقیقه متوسط ​​تا بسیار شدید

خواب: 10 تا 13 ساعت خواب، با امکان خواب بعد از ظهر، توصیه می شود در زمان مشخصی به رختخواب بروید.

زمان نمایش: نباید بیشتر از 1 ساعت باشد، کمتر بیشتر است.

منبع: سازمان بهداشت جهانی

بچه 7 الی 858585858585858585858 5 2 سال : بین 45 تا 60 دقیقه در روز

بچه 10 تا 858585858585 8 52سال: 90 دقیقه در روز

درباره تاثیرات منفی شبکه های اجتماعی بر کودکان و نوجوانان بیشتر بدانید:

اینستاگرام بدترین تاثیر را بر سلامت روان جوانان دارد.

آیا شبکه های اجتماعی باعث افسردگی در کودکان می شود؟

آیا ما حتی می دانیم که در شبکه های اجتماعی چه می کنیم و زندگی خود را با چه کسانی مقایسه می کنیم؟

چرا افراد مشهور را در اینستاگرام دنبال می کنیم؟

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ، هر روز بر تردد کاربران مشتاق فضای مجازی و اینترنت افزوده می شود. این فضا به دلیل در دسترس بودن در تمام مناطق کشور و همچنین گستردگی کاربران، پدیده ای جهانی محسوب می شود.

این فرآیند ارتباطی هم اثرات مثبت و هم منفی دارد. یکی از اثرات فضای مجازی به ویژه در جوامع در حال گذار مانند ایران، بحران هویت است. بحران های هویت می تواند انواع مختلفی داشته باشد و می تواند فردی، جمعی، قومی، ملی و مذهبی باشد.

طبق بررسی های انجام شده در بین نسل های اول، دوم و سوم انقلاب، نسل سومی است که بیشترین کاربر اینترنت را دارد و همچنین این نسل بیشترین آسیب های ناشی از فضای مجازی و رسانه های جدید را دارد. رسانه‌های جدید موجب تغییرات در نهادهای هویت‌ساز هستند و فضای مجازی نیز عوامل حس‌ساز هویت را تغییر می‌دهد.

مسئله هویت در متون علوم اجتماعی به اشکال مختلف مطرح شده است. کارشناسان شاخه های مختلف علوم اجتماعی در مورد تحول کیفیت انسان، تغییر هویت فردی، بحران شخصیت انسان در عصر صنعتی یا هویت انسانی و… بحث کردند.

هویت چیست؟

کلمه هویت در فرهنگ لغت آکسفورد به عنوان “ویژگی ها، احساسات و باورهایی که افراد را از یکدیگر متمایز می کند” تعریف شده است. لغت نامه های دیگر از «هویت» به عنوان شرط لازم برای فردی خاص بودن یاد کرده اند و برخلاف این تعاریف، هویت در بحث های پست مدرن با تسامح بیشتری تعریف شده است.

«استوارت هال»، یکی از پست مدرنیست های برجسته، معتقد است که «هویت ها دلبستگی های موقت و گذرا هستند که ما را به کنش های پراکنده سوق می دهند». این تعریف به این معنی است که در واقعیت نمی توان از هویت های ثابت صحبت کرد (صوفی، 2015).

درک هویت مستلزم توجه به دو معنای اصلی آن است: معنای اول بیانگر مفهوم «شباهت مطلق» و معنای دیگر به مفهوم «تمایز» اشاره دارد. آنچه هویت افراد و جوامع را تشکیل می دهد اغلب درک تفاوت ها و تمایزات بین ما و دیگران است. آلن تورن معتقد است: «فرایند شناسایی متضمن تعامل بین سه قطب به هم پیوسته کلیت، هویت و تقابل است. هویت یک جنبش در چارچوب یک میدان اجتماعی و کنشی در تقابل با دیگری شکل می گیرد. (اشرف نظری، 1387، ص 18) یا هویت، پاسخ به پرسش «من کیستم؟» یا “ما کی هستیم؟” شرق هویت رابطه فرد و جامعه است. تحلیل هویت اجتماعی و فردی به هم مرتبط است (عاملی، 1387).

«آنتونی گیدنز» به بررسی رابطه هویت شخصی، مدرنیته و جهانی شدن در حوزه هویت می پردازد. وی معتقد است: «تغییر هویت شخصی و پدیده جهانی شدن اخیراً دو قطب دیالکتیکی محلی و جهانی را تشکیل داده است، به طوری که حتی تغییرات در جنبه های بسیار خصوصی زندگی شخصی با تماس های اجتماعی بسیار گسترده است. » در واقع، سطح و ابعاد فاصله فضا-زمان در عصر مدرن کنونی به حدی از گسترش رسیده است که برای اولین بار در تاریخ بشر، خود و جامعه در یک محیط جهانی با یکدیگر تعامل دارند. به عبارت دیگر، «عوامل مختلفی بر رابطه بین هویت فردی و نهادهای اجتماعی تأثیر می گذارد. این “بازتاب” دوران مدرن تا اعماق خود شخص گسترش می یابد. (گیدنز، 1378)

هویت یک فرد چیزی نیست که در نتیجه کنش‌های اجتماعی مداوم به او اختصاص داده شود، بلکه چیزی است که فرد باید به طور مداوم و روزانه آن را در فعالیت‌های تأملی خود ایجاد و حفظ کند.

گیدنز معتقد است که «انسان خود در تعامل با دیگران است که هویت او را می‌سازد و مدام آن را در طول زندگی تغییر می‌دهد. خود مفهومی انفعالی نیست که تنها تحت تأثیر عوامل بیرونی شکل بگیرد، بلکه ناشی از تعامل درون و بیرون است. علاوه بر این، هویت تفویض نمی شود، بلکه باید توسط خود فرد ایجاد شود.

به گفته آنتونی گیدنز و بسیاری دیگر از نظریه پردازان اجتماعی، هویت انسان معاصر ویژگی بازتابی پیدا کرده است. انعکاس هویت به معنای سیال بودن هویت و تغییر آن ناشی از تحول شرایط فرهنگی و اجتماعی و ظهور دانش، دانش جدید و به‌ویژه فناوری‌ها و رسانه‌های ارتباطی است. به عبارت دیگر، گیدنز معتقد است که «در دنیای مدرن، رسانه ها درک روابط ما را تغییر می دهند. افکار اطلاع رسانی که رسانه ها در جامعه گسترش می دهند، نه تنها بازتابی از دنیای اجتماعی است، بلکه یکی از نیروهای مهم در شکل گیری جهان اجتماعی و هویت اجتماعی رسانه هاست.

«مانوئل کاستلز» یکی از متفکران اخیر جامعه شناسی نیز معتقد است که «در زمانه کنونی هویت منبع اصلی معنا و تجربه برای مردم باقی مانده است». وی با تأکید بر اینکه هویت سازنده و سازمان‌دهنده معناست، معتقد است: «در دنیای امروز، شکل‌گیری هویت، به‌ویژه هویت‌های جمعی در صحنه جهانی، نتیجه جهانی‌شدن و انتشار رسانه‌های جمعی است. (کاستلز، 1380، ص 113)

می‌توان گفت هویت‌ها معانی کلیدی هستند که ذهنیت افراد را شکل می‌دهند و افراد از طریق آنها نسبت به رویدادها و تحولات محیط زندگی خود حساس می‌شوند. مردم به دیگران می گویند که هستند و مهمتر از آن، به خودشان می گویند که هستند، و سپس سعی می کنند همانطور که فکر می کنند و باید رفتار کنند. در دنیای امروز، این رسانه ها هستند که بخش قابل توجهی از این معانی را در ذهن مردم بازنمایی می کنند (زارع شاه آبادی، ابراهیم آبادی، 1398).

تاریخ هویت ایرانی

مفهوم «هویت ایرانی» یکی از مفاهیمی است که پس از مواجهه ایران با مدرنیته و تاریخ جدید در جغرافیای ذهنی ایرانیان شکل گرفت. بنابراین در بررسی و شناخت هویت ایرانی باید این تنوع قومیتی و فرهنگی را در نظر گرفت:

– در دوران صفویه هویت ایرانی-اسلامی تقویت شد.

– در دوران رضاخان، حرکت ایران به سمت ادغام در نظام جهانی شتاب گرفت. این موضوع باعث شد تا رضاخان تسلیم فشارهای ساختاری شود و نتیجه آن چیزی شد که می توان آن را «دولت مدرن» نامید. مشخصه‌های این دولت مدرن، مرزهای مشخص جغرافیایی، حکومت واحد مستقل، بوروکراسی گسترده و ارتش بود. او در زمان خود پروژه همگن سازی هویت را گسترش داد که بر فرهنگ باستانی ایران تأکید ویژه داشت و عنصر اصلی «اسلامی» هویت ایرانی به حاشیه رانده شد (نصرتی، 1386).

– دوران انقلاب اسلامی زمینه پیدایش هویت شیعه-اسلامی مبتنی بر رویکرد جمعی به مذهب را ایجاد کرد که بیانگر اعتماد عمیق به مبانی مذهب شیعه است. بهترین عنوانی که می توان به کل این جریان داد، «تجدید سیاسی» دین در مکتب شیعه است که بر اساس آن دین در قالب «اراده جمعی» به نوعی هویت مردم را تضمین می کند. می تواند دین را به عنوان یک نیروی انقلابی احیا کند (اشرف نظری، 1387، ص 17).

“در واقع، یک هسته و جوهره به نام خود واقعی برای هویت وجود دارد که سازگار است و تقریباً بدون تغییر در طول زندگی باقی می ماند.” (Marshall, 1998) از آنجایی که هویت دارای ابعاد و درجات مختلف «ساخت» است، مدل شکل‌گیری هویت ایرانی نیز چند متغیره است. در ایران با توجه به شکل گیری قدرت سیاسی و موقعیت خاص ایران و نیز تنوع قومیتی و فرهنگی آن، هویت ایرانی را می توان چهار بخش دانست:

– هویت ملی

– هویت مذهبی

– هویت قومی

– هویت جهانی شده (حاجیانی، 1395)

هویت و رسانه

برخی از صاحب نظران مانند «کازینو» نقش رسانه ها را در تثبیت ارزش ها و باورهای موجود می دانند، اما برخی دیگر مانند «لرنر» و «راجرز» از نظریه پردازان مکتب توسعه، رسانه را «موتور توسعه» می دانند. . دگرگونی ارزش ها، باورها و فرهنگ افراد جامعه. (شمحمدی، 1391)

این پرسش را می توان به مسئله هویت نیز تعمیم داد; این بدان معناست که نقش رسانه ها در هویت سازی دارای دو بعد مثبت و منفی است. در واقع می توانند عامل تحکیم و تحکیم هویت های فردی و جمعی موجود باشند و با ریختن ایده ها، باورها و نوآوری های جدید عامل و ناقل بحران های هویتی باشند.

اکثریت مخاطبان اصلی رسانه در سراسر جهان از جمله در ایران را نوجوانان و جوانان تشکیل می دهند، چرا که مدرنیته و پذیرش تغییر در میان نوجوانان و جوانان بیشتر از سایر مخاطبان رسانه قابل مشاهده است. این موضوع اهمیت رسانه های ارتباط جمعی و تعاملی جدید را در شکل گیری هویت یا بحران هویت و ایجاد شکاف هویتی برجسته می کند. در جامعه اطلاعاتی امروزی، رسانه ها با ویژگی هایی مانند فراملی بودن و حذف فواصل جغرافیایی، پیام های خود را در صحنه جهانی پخش و تکثیر می کنند و در نتیجه هویت فرهنگی و اجتماعی بسیاری از ملت های اطراف را به چالش می کشند.

«مارک پاستور» در کتاب «عصر دوم رسانه‌ها» می‌نویسد: «در عصر جدید که اینترنت و ارتباطات الکترونیکی بر جامعه حاکم است، این اطلاعات و این داده‌ها و به‌طور دقیق‌تر این جوامع مجازی هستند که هویت افراد را ایجاد می‌کنند. هویت‌ها در معرض وضعیت کاملاً جدیدی قرار می‌گیرند. «ساختارهای اجتماعی متاثر از فناوری‌های اطلاعات و ارتباطات، درک جدیدی از ذهنیت را آشکار می‌کند که انسان را پدیده‌ای چندلایه، متغیر و منفعل می‌بیند و با هر شکلی از تثبیت هویت می‌جنگد».

از منظری می توان موضوع رسانه و هویت را از سه زاویه بررسی کرد:

الف) قابلیت‌های رسانه‌ای: رسانه‌ها و به‌ویژه رسانه‌های الکترونیکی، بسته به قابلیت‌ها و کارکردهای خود، می‌توانند برای حفظ سلامت روان و به‌عنوان یکی از عوامل تسهیل‌کننده هویت‌یابی جوانان مورد استفاده قرار گیرند. همچنین می توانند زمینه ساز بحران هویت و بیگانگی مردم از فرهنگ، ارزش ها و باورهای خود شوند. از آن پس، رسانه و وساطت رسانه ای آنها را در معرض استفاده های دوگانه و گاه متناقض قرار داد.

ب) انتظارات عمومی از رسانه ها: در یکی از تحقیقات غربی که چندین سال به طول انجامید، از مردم خواسته شد تا به این سوال پاسخ دهند که علت توجه آنها به برنامه های تلویزیونی یا هر رسانه دیگری چیست؟ پاسخ روند نسبتاً منظمی را می توان در پاسخ های به دست آمده به این نظرسنجی ها مشاهده کرد، یعنی:

1. کسب اطلاعات

2. اتحاد و تعامل اجتماعی

3. سرگرمی و سرگرمی

4. شناسایی

ج) اهداف مدیران رسانه: بدیهی است که همه سعی می کنند از رسانه برای پیشبرد افکار و اهداف خود استفاده کنند. عامل اصلی عملکرد منفی رسانه ها به ویژه ماهواره و اینترنت در اهداف شومی نهفته است که اکثر مدیران فعلی این رسانه ها برای خود تعیین کرده اند. هدف اصلی استعمار مدرن، سلطه فرهنگی و گسترش ارزش های غربی در جهان سوم و تمامی جوامع در حال توسعه است. در حال حاضر با توجه به تغییرات و تحولات عصر جدید و جهانی شدن رسانه ها، با چالش جدیدی روبرو هستیم که می تواند شخصیت و هویت ملی و فرهنگی ما را محک بزند.

با جهانی شدن رسانه ها، روندی پیشرونده از فرسایش هویت در حال انجام است. فرسایش هویت های جمعی و پایدار گذشته نیز به فروپاشی و بحران هویت فردی منجر شده است. چشم انداز جهانی شدن و رسانه های بدون مرز، نه تنها در غرب، بلکه در همه کشورها، خطر بحران هویت و تضعیف هنجارهای اجتماعی را به دنبال دارد.

جهانی شدن رسانه و فرسایش هویت های محلی

جهانی‌شدن رسانه‌ها ریشه در یک بنیان فکری و روند جدیدی از تفکر و تفکر دارد که در دهه 1990 در محافل علمی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب به‌ویژه آمریکا گسترش یافت (شجاعی، 1391). جهانی شدن یک تحول اجتماعی است که در آن محدودیت‌های جغرافیایی، هنجارهای اجتماعی و فرهنگی از بین می‌رود و روابط انسانی کیفیتی بدون مرز و بدون زمان پیدا می‌کند. برای رسیدن به این هدف، طرفداران این نظریه از ابزارهای ارتباط جمعی مانند ماهواره، اینترنت و پست الکترونیکی به عنوان ابزارهای مهم و اولیه بهره برده اند. اینترنت و تلویزیون) فرسایش هویت. ملی و فرهنگی را دنبال می کند.

پاستور، یکی از نظریه پردازان پست مدرن، در کتاب خود با عنوان «عصر رسانه دوم» تأکید می کند: «آنچه در نوآوری های فنی مرتبط با عصر رسانه دوم، یعنی عصر اینترنت، الکترونیک پست و ماهواره مهم است، این است. دگرگونی عمیق فرهنگ، هویت فرهنگی و روش. خلق هویت های جدید است. (مارک پاستور، 1378، ص 52)

ماهواره و اینترنت به دلیل ماهیت خاص خود باعث رشد فردگرایی می شوند و فرصت های لازم برای توسعه هویت های قوی و پایدار را از بین می برند. مردم با این رسانه ها رابطه ایجاد می کنند و رسانه ها آنها را افراد مستقل و اعضای ناشناس، مخاطبی انتزاعی و جهانی می دانند (شجاعی، 1391). این روند باعث جدا شدن پیوندهای اصیل خانوادگی و اجتماعی می شود و جذابیت های آن باعث می شود مردم بیشتر وقت خود را با این برنامه ها بگذرانند.

شواهد نشان می دهد که برخی از افراد ترجیح می دهند با یک کامپیوتر کاملاً خنثی به جای با انسان تعامل داشته باشند. علاوه بر این، هر فردی که از اینترنت استفاده می کند، برخلاف زندگی روزمره، می تواند چندین شخصیت و هویت متفاوت ایجاد کند که در طول زمان می تواند منجر به اختلالات هویت شود. یکی از کارکردهای منفی رسانه در فرآیند هویت یابی، ارائه الگوهای ناسالم در رسانه هاست. این کارکرد محدود به رسانه‌های هجومی نیست، بلکه رسانه‌های ملی به‌ویژه رادیو و تلویزیون نیز می‌توانند عمدا یا ناخواسته بر روند شناسایی تأثیر منفی بگذارند. مثلاً اگر یک بازیگر زن زشت چادر سر کند و یک هنرپیشه زیبای مورد قبول جوانان محجبه یا کمتر محجبه باشد، هر دو در جهت تغییر و تضعیف روند هویت دینی در جامعه کار می کنند.

رسالت رسانه ملی در تقویت هویت محلی

رسالت رسانه خودی نهادینه کردن فرهنگ خودی در جامعه و ارائه الگوهای هویتی سالم به جوانان است. رسانه ملی باید از هویت مستقل و جمعی خود در برابر تلاش های رسانه های بیگانه که سعی در همگن سازی هویت فرهنگی و تضعیف هویت ملی (ایرانی-اسلامی) جامعه ما دارند، محافظت کند. رسانه ها به اندازه ای که مسئولیت خود را در حفظ هویت و ارائه الگو برای جوانان درک کنند، می توانند از پیامدهای منفی رسانه های تهاجمی جلوگیری کنند.

اگر به آرمان و اندیشه امام راحل (رحمه الله) که معتقد بود «تلوزیون باید دانشگاه باشد» باور داشته باشیم، می‌توان فهمید که رسانه نباید به خود اجازه دهد اسیر نظریه «رسانه‌های سرگرمی» شود. ” و یک تابع تک بعدی پیدا کنید. رسانه ها باید هنجارها، ارزش ها و میراث فرهنگی جامعه را در قالب فیلم، داستان، مقاله، گزارش مستند و … ارائه دهند. به نسل جوان و از این طریق به آنها بفهمانیم که چه کسانی هستند، چه تاریخی دارند. جایگاه کنونی ما در جهان و منطقه چیست، افزایش، برجسته سازی اثرات منفی ماهواره، اینترنت و سایر رسانه های فراملی و توانمندسازی جوانان برای شناخت هویت اصیل فرهنگی، تاریخی، سیاسی و اجتماعی خود. )

سرنخ:

1. مقاله نقش و کارکرد رسانه در جستجوی هویت یا بحران هویت

2. مجله نصر، سال اول، شماره دوم، مطالعات و تحقیقات بین المللی ویژه، ص 138. 33.

3. همان، مسأله ثالث، ص. 36.

4. احمد امیدوار و علی اکبر صارمی، اعتیاد به اینترنت، تهران، انتشارات ثرخان، 1381.

5. مارک پاستور، عصر دوم رسانه، ترجمه غلامحسین صالحیار، تهران، مؤسسه ایران، 1378، ص. 52.

6. مک کویل، تحلیل مخاطب، ترجمه مهدی منتظرقائم، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات و رسانه، 1380.

7. گیدنز، مدرنیته و شخصیت، ترجمه ناصر موفقیان، تهران، نشر نی، 1378.

منبع: شواهد

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب جاری و تحلیلی رسانه های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آنها نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای بازنشر می شود.

بازگشت به صفحه رسانه دیگر

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا